1- دلخواه تر کردن، ترویج دادن، 2- (در زمینی) ساختمان سازی کردن، 3- تقویت کردن، 4- توسعه دادن، گردآوری کردن
build up
1- دلخواه تر کردن، ترویج دادن، 2- (در زمینی) ساختمان سازی کردن، 3- تقویت کردن، 4- توسعه دادن، گردآوری کردن
انگلیسی به فارسی
انباشته کردن، افزودن تدریجی (قدرت یا نرخ)
تقویت کردن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: to grow in size, amount, or intensity.
• مشابه: accrue, augment, intensify
• مشابه: accrue, augment, intensify
- The pressure is building up.
[ترجمه ترگمان] فشار در حال بالا آمدن است
[ترجمه گوگل] فشار ایجاد می کند
[ترجمه گوگل] فشار ایجاد می کند
• (2) تعریف: to enlarge, strengthen, or develop, esp. in stages.
• مشابه: gather
• مشابه: gather
- She built up a resistance to disease.
[ترجمه سمیرا] او توانست در مقابل بیماری مقابله کند.
[ترجمه اری] او مقاومتش را در برابر بیماری افزیش داد
[ترجمه ترگمان] او مقاومت در برابر بیماری را ایجاد کرد[ترجمه گوگل] او مقاومت را به بیماری تبدیل کرد
• (3) تعریف: to construct many buildings in (an area); develop.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act, instance, or process of increasing in amount, number, or strength; accumulation; increase; growth.
• مشابه: accretion, increase
• مشابه: accretion, increase
- a buildup of dust
[ترجمه ترگمان] از گرد و خاک و گرد و خاک،
[ترجمه گوگل] یک گرد و غبار
[ترجمه گوگل] یک گرد و غبار
- the arms buildup
[ترجمه سمیرا] او توانست در مقابل بیماری مقابله کند.
[ترجمه اری] او مقاومتش را در برابر بیماری افزیش داد
[ترجمه ترگمان] بازوهایش بالا رفت[ترجمه گوگل] جمع آوری اسلحه
• (2) تعریف: the act or process of promoting, as in advertising.
• (3) تعریف: a period of preparatory activity.
- the long buildup to his proposal of marriage
[ترجمه ترگمان] انباشته شدن طولانی به پیشنهاد ازدواج
[ترجمه گوگل] طولانی شدن به پیشنهاد خود از ازدواج
[ترجمه گوگل] طولانی شدن به پیشنهاد خود از ازدواج
• construct, build (something new); publicize, advertise, bring to the attention of the public, promote; intensify, strengthen, increase
a build-up of something is a gradual increase in it.
the build-up to an important event is the period of time immediately before the event and the preparations that take place during that time.
gradual increase (i.e. of military forces); development; accumulation; promotion, publicity (intended to increase the popularity of something)
a build-up of something is a gradual increase in it.
the build-up to an important event is the period of time immediately before the event and the preparations that take place during that time.
gradual increase (i.e. of military forces); development; accumulation; promotion, publicity (intended to increase the popularity of something)
دیکشنری تخصصی
[سینما] پرورش موضوع - (نوار) راهنما / لیدر
[زمین شناسی] تجمیع نیروها یا ذخایر همچنین رسوبات کربناته ضخیمی که اساسا از موجودات تشکیل یافتهاند و دارای گسترش جانبی محدود میباشند
[نساجی] خاصیت پوشانندگی رنگ
[ریاضیات] ایجاد کردن، ساختن
[پلیمر] تجمع
[زمین شناسی] تجمیع نیروها یا ذخایر همچنین رسوبات کربناته ضخیمی که اساسا از موجودات تشکیل یافتهاند و دارای گسترش جانبی محدود میباشند
[نساجی] خاصیت پوشانندگی رنگ
[ریاضیات] ایجاد کردن، ساختن
[پلیمر] تجمع
مترادف و متضاد
amplify, advertise
Synonyms: add to, boost, develop, enhance, expand, extend, fortify, heighten, hype, improve, increase, intensify, plug, promote, publicize, puff, reinforce, spotlight, strengthen
Antonyms: lessen, let down, play down, weaken
Accumulate, to pile up, to increase in stages
جملات نمونه
1. military buildup
افزایش (تجهیزات) نظامی
2. Big waves will never build up in a small bay.
[ترجمه ترگمان]امواج بزرگ هرگز در خلیج کوچک ساخته نخواهند شد
[ترجمه گوگل]موج های بزرگ هرگز در خلیج کوچک ایجاد نخواهد شد
[ترجمه گوگل]موج های بزرگ هرگز در خلیج کوچک ایجاد نخواهد شد
3. She has always been encouraged to swim to build up the strength of her muscles.
[ترجمه Saba] او همیشه برای بالا بردن قدرت عضلاتش به شنا کردن تشویق شده است.
[ترجمه ترگمان]او همیشه تشویق به شنا کردن برای بالا بردن قدرت ماهیچه ها بوده است[ترجمه گوگل]او همیشه تشویق به شنا کرده است تا قدرت عضلاتش را افزایش دهد
4. Carbon dust and oil build up in large motors and cause them to short-circuit.
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار و روغن کربن در موتورهای بزرگ ایجاد می شوند و باعث ایجاد مدار کوتاه می شوند
[ترجمه گوگل]گرد و غبار کربن و روغن در موتورهای بزرگ ایجاد می شود و موجب کوتاه شدن آنها می شود
[ترجمه گوگل]گرد و غبار کربن و روغن در موتورهای بزرگ ایجاد می شود و موجب کوتاه شدن آنها می شود
5. The students in middle schools should build up a solid foundation in English.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان مدارس راهنمایی باید پایه و اساس محکمی در زبان انگلیسی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان مدارس راهنمایی باید پایه های جامد انگلیسی را بسازند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان مدارس راهنمایی باید پایه های جامد انگلیسی را بسازند
6. Timid children need gentle handling to build up their confidence.
[ترجمه ترگمان]کودکان Timid نیاز به جابجایی ملایم دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]بچه های تند و زننده نیاز به اعتماد به نفس دارند
[ترجمه گوگل]بچه های تند و زننده نیاز به اعتماد به نفس دارند
7. She's trying to build up a portfolio of work to show during job interviews.
[ترجمه ترگمان]او در تلاش است تا یک پورتفولیوی کار برای نشان دادن در طول مصاحبه های شغلی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا نمونه کارهایی را برای مصاحبه شغلی نشان دهد
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا نمونه کارهایی را برای مصاحبه شغلی نشان دهد
8. The facts added together to build up a theory which was indisputable.
[ترجمه ترگمان]حقایق با هم جمع شدند تا نظریه ای را بسازند که مسلم بود
[ترجمه گوگل]واقعیت ها با هم ترکیب شده اند تا یک نظریه را ایجاد کنند که غیر قابل انکار است
[ترجمه گوگل]واقعیت ها با هم ترکیب شده اند تا یک نظریه را ایجاد کنند که غیر قابل انکار است
9. Don't let your resentment build up.
[ترجمه stysh] نگذار کینه ات جمع شود.
[ترجمه ترگمان]نگذار کینه تو به هم بخورد[ترجمه گوگل]اجازه ندهید ناراحتی خود را بالا ببرید
10. The old engine still manages to build up a good head of steam.
[ترجمه ترگمان]موتور قدیمی هنوز مدیریت خوب بخار را مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]موتور قدیمی هنوز موفق به ایجاد یک سر بخار خوب است
[ترجمه گوگل]موتور قدیمی هنوز موفق به ایجاد یک سر بخار خوب است
11. It took her ten years to build up her publishing business.
[ترجمه ترگمان]ده سال طول کشید تا کار چاپ و چاپ خود را جبران کند
[ترجمه گوگل]او ده سال طول کشید تا کسب و کار خود را چاپ کند
[ترجمه گوگل]او ده سال طول کشید تا کسب و کار خود را چاپ کند
12. We can build up the speed gradually and safely.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم سرعت را به تدریج و به طور ایمن بسازیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم سرعت را به آرامی و با سرعت بالا بسازیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم سرعت را به آرامی و با سرعت بالا بسازیم
13. We first build up a detailed profile of our customers and their requirements.
[ترجمه ترگمان]ما ابتدا پروفایل دقیق مشتریان و الزامات آن ها را می سازیم
[ترجمه گوگل]ما برای اولین بار مشخصات دقیق مشتریان و الزامات آنها را ایجاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای اولین بار مشخصات دقیق مشتریان و الزامات آنها را ایجاد می کنیم
14. He always found he could build up a good rapport with children.
[ترجمه ترگمان]او همیشه فهمید که می تواند رابطه خوبی با بچه ها ایجاد کند
[ترجمه گوگل]او همیشه متوجه شد که می تواند ارتباط خوبی با کودکان ایجاد کند
[ترجمه گوگل]او همیشه متوجه شد که می تواند ارتباط خوبی با کودکان ایجاد کند
15. One factor contributing to this malaise is the buildup of lactic acid in the muscles that can follow heavy drinking.
[ترجمه ترگمان]یکی از عواملی که به این ضعف کمک می کند، تجمع اسید لاکتیک در ماهیچه ها است که به دنبال نوشیدنی سنگین هستند
[ترجمه گوگل]یکی از عواملی که باعث این بیماری می شود، ایجاد اسید لاکتیک در ماهیچه هایی است که می توانند از نوشیدن سنگین استفاده کنند
[ترجمه گوگل]یکی از عواملی که باعث این بیماری می شود، ایجاد اسید لاکتیک در ماهیچه هایی است که می توانند از نوشیدن سنگین استفاده کنند
16. This will help you identify little-word buildup and, eventually, cut little words before you write them.
[ترجمه ترگمان]این به شما کمک می کند تا بالا بردن لغات کمی را شناسائی کنید و در نهایت کلمات کمی را قبل از این که آن ها را بنویسید بریده و کوتاه کنید
[ترجمه گوگل]این به شما کمک می کند تا کلمات کمی را شناسایی کرده و در نهایت قبل از اینکه آنها را بنویسید، کلمات کوچک را بریزید
[ترجمه گوگل]این به شما کمک می کند تا کلمات کمی را شناسایی کرده و در نهایت قبل از اینکه آنها را بنویسید، کلمات کوچک را بریزید
17. The buildup on income over a long period is a powerful force.
[ترجمه ترگمان]افزایش درآمد بر روی درآمد طی یک دوره طولانی یک نیروی قدرتمند است
[ترجمه گوگل]افزایش درآمد در طول یک دوره طولانی یک نیروی قدرتمند است
[ترجمه گوگل]افزایش درآمد در طول یک دوره طولانی یک نیروی قدرتمند است
18. Others suggest that the buildup of mountains by tectonic movement may also serve as a trigger, by altering air currents.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر پیشنهاد می کنند که بالا بردن کوه ها توسط جنبش تکتونیک، ممکن است به عنوان یک محرک، با تغییر جریان های هوایی عمل کند
[ترجمه گوگل]دیگران نشان می دهند که ایجاد کوه ها از طریق حرکت تکتونیکی نیز می تواند به عنوان یک ماشه، با تغییر جریان های هوا عمل کند
[ترجمه گوگل]دیگران نشان می دهند که ایجاد کوه ها از طریق حرکت تکتونیکی نیز می تواند به عنوان یک ماشه، با تغییر جریان های هوا عمل کند
19. As that buildup occurred, the United States would have plenty of time to rebuild its military establishment after any sharp cutbacks.
[ترجمه ترگمان]همانطور که این تجمع اتفاق افتاد، آمریکا زمان زیادی برای بازسازی ارتش خود بعد از هر گونه کاهش شدید داشت
[ترجمه گوگل]همانطور که این رخداد رخ داده است، ایالات متحده پس از هر گونه کاهش شدید، زمان زیادی را برای بازسازی استراتژی نظامی خود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]همانطور که این رخداد رخ داده است، ایالات متحده پس از هر گونه کاهش شدید، زمان زیادی را برای بازسازی استراتژی نظامی خود خواهد داشت
20. These substances can contribute to plaque buildup in the coronary arteries.
[ترجمه ترگمان]این مواد می توانند به تجمع پلاک در شریان های کرونری کمک کنند
[ترجمه گوگل]این مواد می توانند به ساختار پلاک در رگ های کرونر کمک کنند
[ترجمه گوگل]این مواد می توانند به ساختار پلاک در رگ های کرونر کمک کنند
21. It lacked the sophistication of a complex buildup like Tottenham's, say, but for sheer excitement it was unsurpassed.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان فاقد پیچیدگی یک تجمع پیچیده مانند تاتنهام بود، که می گفت، اما برای هیجان محض، آن نیز بی نظیر بود
[ترجمه گوگل]می گویند، این پیچیدگی پیچیده ای مانند تاتنهام نبود، اما برای هیجان بی نظیر آن بی حد و حصر بود
[ترجمه گوگل]می گویند، این پیچیدگی پیچیده ای مانند تاتنهام نبود، اما برای هیجان بی نظیر آن بی حد و حصر بود
22. This will heighten your awareness of little-word buildup, and help you revise quickly.
[ترجمه ترگمان]این باعث افزایش آگاهی شما از انباشته شدن اطلاعات کوچک می شود و به شما کمک می کند به سرعت آن را اصلاح کنید
[ترجمه گوگل]این امر باعث افزایش آگاهی شما درباره ساختن کلمه کمی می شود و به شما کمک می کند تا سریعا تغییر دهید
[ترجمه گوگل]این امر باعث افزایش آگاهی شما درباره ساختن کلمه کمی می شود و به شما کمک می کند تا سریعا تغییر دهید
23. Massage-Good for general relaxation and to relieve stress buildup in the muscle tissue.
[ترجمه ترگمان]ماساژ - خوب برای آرامش عمومی و تسکین تجمع استرس در بافت ماهیچه
[ترجمه گوگل]ماساژ برای آرامش عمومی و کاهش استرس در بافت عضلانی مفید است
[ترجمه گوگل]ماساژ برای آرامش عمومی و کاهش استرس در بافت عضلانی مفید است
24. Germany's military buildup in the 1930s gave it a huge start on Britain and France.
[ترجمه ترگمان]رشد ارتش آلمان در دهه ۱۹۳۰ باعث آغاز عظیمی در بریتانیا و فرانسه شد
[ترجمه گوگل]ساخت نیروی نظامی آلمان در دهه 1930 باعث شد تا بریتانیا و فرانسه شروع خوبی داشته باشند
[ترجمه گوگل]ساخت نیروی نظامی آلمان در دهه 1930 باعث شد تا بریتانیا و فرانسه شروع خوبی داشته باشند
25. Based on the band transport model, the buildup of space charge field and the light-induced refractive index changes in photorefractive crystals are discussed.
[ترجمه ترگمان]براساس مدل حمل و نقل باند، تجمع میدان شارژ فضا و تغییر ضریب شکست ناشی از نور در کریستال های photorefractive مورد بحث قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل حمل و نقل باند، ساختار میدان شار فضایی و شاخص شکست انسداد ناشی از نور تغییر در بلورهای فوتورفراکتیک مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل حمل و نقل باند، ساختار میدان شار فضایی و شاخص شکست انسداد ناشی از نور تغییر در بلورهای فوتورفراکتیک مورد بحث قرار گرفته است
26. Multilayer printed wiring board, method for manufacturing buildup printed wiring board, and electronic apparatus.
[ترجمه ترگمان]Multilayer، تخته طراحی، روش برای تولید buildup، بورد سیمی، و دستگاه الکترونیکی را به چاپ رساند
[ترجمه گوگل]تخته سیم کشی چاپ شده با ورقه ورقه، روش برای تولید سیم کشی چاپ شده، و دستگاه الکترونیکی
[ترجمه گوگل]تخته سیم کشی چاپ شده با ورقه ورقه، روش برای تولید سیم کشی چاپ شده، و دستگاه الکترونیکی
27. The ABC fibrous buildup has started inside the carbon structure.
[ترجمه ترگمان]تجمع فیبری ABC در داخل ساختار کربن آغاز شده است
[ترجمه گوگل]ساخت فیبر ABC در داخل ساختار کربن آغاز شده است
[ترجمه گوگل]ساخت فیبر ABC در داخل ساختار کربن آغاز شده است
28. At the same time, serious corrosion and scale buildup of water injection system, leak of water pipeline and high-pressure water injection equipment fault rate increase would happen.
[ترجمه ترگمان]در همین زمان، خوردگی جدی و افزایش مقیاس سیستم تزریق آب، نشت خط لوله آب و افزایش نرخ خرابی تجهیزات تزریق آب با فشار بالا رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]در عین حال، افزایش شدید خوردگی و مقیاس سیستم تزریق آب، نشت آب خط لوله آب و تجهیزات تزریق آب فشار بالا افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]در عین حال، افزایش شدید خوردگی و مقیاس سیستم تزریق آب، نشت آب خط لوله آب و تجهیزات تزریق آب فشار بالا افزایش خواهد یافت
پیشنهاد کاربران
افزایش
تجمع ( آب )
در فیزیک به معنی " انباشت " در بعضی جاها استفاده میشه !
ساختن
تجمع یافتن
به معنی رسوب کردن ( برای مثال رسوب کلسترول در دیواره رگ )
ساختن، طراحی کردن
E. g: Build up a conversation between you and the policeman.
E. g: Build up a conversation between you and the policeman.
ترویج، افزایش
در نقش اسم به معنای 1 ) انباشت، تراکم، تجمع، افزایش 2 ) تبلیغ، تعریف 3 ) تدارک
انباشته شدن
رسوبات
افزایش تدریجی
1. Build up: انباشته شدن یا کردن
2. Build something up: توسعه دادن یا تقویت و بهبود چیزی مثلا:
Build your confidence up
2. Build something up: توسعه دادن یا تقویت و بهبود چیزی مثلا:
Build your confidence up
گرد آوردن، تدارک دیدن
بسته بندی مجدد بار ( در صنعت حمل بار هوایی )
ساختن ( بدن )
منبع : mosaic
منبع : mosaic
انباشت، انباشتگی، انباشته شدگی
تدارک
تدارک
1. از کسی یا چیزی چنان تعریف و تمجید کنیم یا به عبارتی چنان تبلیغ کسی یا چیزی را بکنیم که در افکار دیگران نفوذ کرده و تاثیر بگذارد.
2. موجب تقویت حس اعتماد به نفس در کسی شدن.
2. موجب تقویت حس اعتماد به نفس در کسی شدن.
build up the stress
استرس ایجاد کردن
استرس ایجاد کردن
افزایش یافتن
cause to ) incease or become larger or stronger
مثال:slowly a thick layer of fat builds up on the pan's surface
مثال:slowly a thick layer of fat builds up on the pan's surface
به تدریج گردآوری کردن
به تدریج انباشتن
به تدریج توسعه دادن
به تدریج تقویت کردن
به تدریج رسوب کردن
build up. . . . . develop
به تدریج انباشتن
به تدریج توسعه دادن
به تدریج تقویت کردن
به تدریج رسوب کردن
build up. . . . . develop
ترویج ، معروف سازی
ترویج دادن ، جمع کردن
بالا بردن ( توسعه دادن )
بالا امدن ( تجمع ، انباشت )
بالا امدن ( تجمع ، انباشت )
افزایش یافتن، بیشتر شدن
Development
تراکم
Amplify
آماده سازی برای چیزی. مثلا یه بازی مهمی قراره انجام بشه، از یه ساعت قبلش تو تلویزیون برنامه ای دارن و توش راجع به بازی صحبت می کنن، آمار میدن یا تصاویری مربوط به قبل پخش می کنند. در کل جو دادن به ماجرا.
A buildup is an accumulation
وارد شده کنایه از اضافه شده
مثلا فشار روانی وارد شده ( اضافه شده ) به کارمندان یک شرکت
buildup of tension among employees during a time when
the company had little money
وارد شده کنایه از اضافه شده
مثلا فشار روانی وارد شده ( اضافه شده ) به کارمندان یک شرکت
buildup of tension among employees during a time when
the company had little money
انباشت شدن
رسوب کردن
تجمع پیدا کردن
زیاد شدن
رسوب کردن
تجمع پیدا کردن
زیاد شدن
کلمات دیگر: