کلمه جو
صفحه اصلی

armature


معنی : میله فلزی، جوشن، زره، ارمیچر، القاگیر، پوشش
معانی دیگر : (هرگونه پوشش دفاعی) زره، لایه ی حفاظی، عضو یا ساختار گیاه یا جانور که کاربرد دفاعی دارد (مثل دندان و شاخ و پنجه و نیش و خار)، (برق و مکانیک) آرماتور، آرمیچر، روتور، القاگر، چرخانه

انگلیسی به فارسی

القاگیر، زره، جوشن، پوشش، میله فلزی


آرمیچر، جوشن


آرماتور، میله فلزی، جوشن، زره، ارمیچر، القاگیر، پوشش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a coil-wrapped iron core that rotates in a magnetic field to induce electrical current in a generator, or that produces motion in an electrical motor when current is passed through it.

(2) تعریف: armor.
مشابه: armor

(3) تعریف: any part of an organism that provides its defense or offense, esp. an armor-like covering.
مشابه: armor

- the porcupine's spiky armature
[ترجمه ترگمان] زره spiky خارپشت
[ترجمه گوگل] آرماتور آبیاری جنس مخفی

(4) تعریف: in sculpture, a framework providing a core for modeling materials such as wax, clay, and plaster.

• armor, protective covering; framework around which an artist forms a sculpture; part of an electric generator

دیکشنری تخصصی

[سینما] آرماتور
[عمران و معماری] آرمیچر - میله فولادی
[برق و الکترونیک] آرمیچر

مترادف و متضاد

میله فلزی (اسم)
armature

جوشن (اسم)
armature, armor, mail, armour

زره (اسم)
armature, armor, mail, armour, corselet

ارمیچر (اسم)
armature

القاگیر (اسم)
armature

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

جملات نمونه

1. drum armature
آرمیچر استوانه ای

2. There he will create a towering bronze armature to which various body parts, heroic in size, will be affixed.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، یک آرماتور بلند برنز ایجاد خواهد کرد که قسمت های مختلف بدن، قهرمانانه در اندازه، متصل خواهند شد
[ترجمه گوگل]در آنجا او یک آرماتور برنزی قوی ایجاد خواهد کرد که قسمت های مختلف بدن، قهرمانانه در اندازه آن قرار می گیرد

3. Marriage to her was the armature of my ego; remove the armature and I might topple like clay.
[ترجمه ترگمان]ازدواج با او، آرماتور نفس من بود؛ آرماتور را بردارید و من ممکن است مثل گل topple
[ترجمه گوگل]ازدواج با او منشاء نفس من بود؛ آرماتور را بردارم و ممکن است مانند خاک رس سرازیر شود

4. He sees the script as an armature.
[ترجمه ترگمان]او فیلمنامه را یک آرماتور می بیند
[ترجمه گوگل]او اسکریپت را به عنوان یک آرماتور می بیند

5. In the Structure of the armature is the beginning of her idea of what he looks like.
[ترجمه ترگمان]در ساختار آرمیچر، شروع ایده او از آنچه به نظر می رسد، است
[ترجمه گوگل]در ساختار آرماتور، آغاز ایده خود را از آنچه به نظر می رسد، آغاز می کند

6. The inductances of the armature windings and the field windings are calculated by using the flux linkage method.
[ترجمه ترگمان]اندوکتانس سیم پیچ آرمیچر و سیم پیچ های میدان با استفاده از روش اتصال شار محاسبه می شوند
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش پیوند شار محاسبه شده اندوکتانس سیم پیچ های زاویه دار و سیم پیچ های میدان محاسبه می شود

7. A practical monitoring circuit for grounding fault of armature loop is introduced.
[ترجمه ترگمان]یک مدار پایش عملی برای خطای اصلی حلقه آرمیچر معرفی می شود
[ترجمه گوگل]یک مدار نظارتی عملی برای تخریب خطا از حلقه ی آرماتور معرفی شده است

8. When soldier brandish sword pricks armature, craftsman cried to attack.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک سرباز آرماتور را به دست می گیرد، craftsman به حمله ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که سربازان مارپیچ شمشیر را مارپیچ می دادند، صنعتگر گریه می کرد تا حمله کند

9. The armature current waveform of BLDCM were analyzed.
[ترجمه ترگمان]شکل موج جریان آرماتور BLDCM آنالیز شد
[ترجمه گوگل]شکل موج جریان آرمه BLDCM مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت

10. A short circuit device is arranged on an armature winding of electric power generation of the fan-driven generator.
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه مدار کوتاه بر روی سیم پیچ آرماتور از تولید نیروی برق ژنراتور القایی قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]یک وسیله اتصال کوتاه بر روی سیم پیچ آرماتور تولید برق از ژنراتور فن هدایت شده است

11. The voltage induced in the terms of the armature winding is alternating.
[ترجمه ترگمان]ولتاژ ناشی از سیم پیچ آرمیچر متناوب است
[ترجمه گوگل]ولتاژ القاء شده در شرایط پیچ سیم پیچ متناوب است

12. Here, the generator armature inductor is used as the boost inductor with the average current control method.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، سلف مولد آرماتور به عنوان سلف ارتقا با روش کنترل جریان متوسط مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در اینجا، الگوریتم آشکارساز ژنراتور به عنوان الگوریتم تقویت با روش کنترل جریان متوسط ​​مورد استفاده قرار می گیرد

13. Then discuss the rotor position error caused by armature reaction, calculate the phase angle, and brought forward the compensation measures.
[ترجمه ترگمان]سپس خطای موقعیت روتور که ناشی از واکنش آرمیچر است، زاویه فاز را محاسبه کرده، و اقدامات جبرانی را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]سپس خطای موقعیت روتور ناشی از واکنش آینه را محاسبه کنید، زاویه فاز را محاسبه کنید و مقادیر جبران را به جلو بردارید

14. Margarett takes a fistful of clay and presses it to an armature made of wire and wood.
[ترجمه ترگمان]Margarett یک مشت خاک رس به خود می گیرد و آن را به یک آرماتور ساخته شده از سیم و چوب فشار می دهد
[ترجمه گوگل]مارگارت یک خاکستر کثیف را می گیرد و آن را به یک آرماتور از سیم و چوب فشار می دهد

پیشنهاد کاربران

[برق]

هسته سیم پیچی شده ، محور سیم پیچی شده

قالب فلزی یا قالب

در مهندسی برق آرمیچر وسیله ای است که از تعدادی هادی که در شیارهای رتور ( قسمت گردان ماشین های dc و القایی می باشد ) قرار میگیرند تشکیل شده است .


کلمات دیگر: