کلمه جو
صفحه اصلی

blackout


معنی : خمود، خاموشی، خاموش شدن چراغ ها، قطع کامل برق، خاموشی شهر، متبادل
معانی دیگر : خاموشی (در اثر کمبود برق یا اشکال فنی و غیره)، از یاد بردن چیز بخصوص، سانسور کردن، جلوگیری از پخش خبر درباره ی مورد بخصوصی، (تئاتر) خاموش کردن همه ی چراغ های تالار در پایان پرده یا نمایش، (خاموش کردن چراغ های شهر هنگام حمله ی هوایی) خاموشی شهر، شب خاموشی، از حال رفتن با بیهوشی یا نابینایی موقت، غش، (گیاه شناسی) بلوط سیاه (انواع بلوط های امریکای شمالی به ویژه quercus velutina)، 1- خط زدن، (مطالب نوشته شده را) سیاه کردن 2- تاریک کردن، (برق) دچار خاموشی کردن یا شدن 3- غش کردن، از حال رفتن 4- ازیاد بردن، خاموش شدن چراه ها، خاموشی شهر درحمله هوایی

انگلیسی به فارسی

خاموشی (در اثر کمبود برق یا اشکال فنی و غیره)


(تئاتر) خاموش کردن همه‌ی چراغ‌های تالار در پایان پرده یا نمایش


(خاموش کردن چراغ‌های شهر هنگام حملهی هوایی) خاموشی شهر، شب خاموشی


از حال رفتن با بیهوشی یا نابینایی موقت، غش


از یاد بردن چیز بخصوص


سانسور کردن، جلوگیری از پخش خبر درباره‌ی مورد بخصوصی


جلوگیری از پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی (به منظور تشویق حضور در محل)


خاموش شدن، خاموشی، خاموش شدن چراغ ها، قطع کامل برق، خاموشی شهر، خمود، متبادل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the extinguishing or hiding of all the lights of a city or region, as in a power failure or air raid.

(2) تعریف: loss of consciousness.
مشابه: faint

(3) تعریف: loss of memory, as from alcohol or drugs.

(4) تعریف: a cessation of operations of a communications medium.

- a television blackout
[ترجمه ترگمان] خاموشی تلویزیونی
[ترجمه گوگل] یک خاموش شدن تلویزیون
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to lose consciousness; faint.

• act of turning off all the lights; power failure; loss of consciousness
a blackout during a war is a period of time in which a place is made dark for safety reasons.
a news blackout is a temporary stopping of news from being printed or broadcast, usually for political reasons.
a power blackout is a temporary cutting off of the electricity supply to a place.
if you have a blackout, you temporarily lose consciousness.
act of turning off all the lights; power failure; loss of consciousness
lose consciousness; lose memory temporarily; suppress a memory from conscious acknowledgment; turn off all the lights on a stage; cause an electrical power failure

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] خاموشی ؛ قطع برق
[برق و الکترونیک] خاموشی وضعیت ولتاژ صفر روی خطوط تغذیه 120/240 VAC به دلیل نقص فنی یا خاموشی عمدی شبکه ی تولید و / یا تجهیزات انتقال .
[زمین شناسی] خاموش شدن چراغ ها، خاموشی شهر قطع و خاموشى طولانى و کوتاه مدت فرستنده هاى رادیویى ومخابراتى وسیستم هاى رادارى پس از انفجار هسته اى در جو زمین ودرناحیه اى وسیع، در این گونه انفجارها، طول موج وانتشار فرکانس هاى بالا بسیار حساس هستند.
[سینما] تیره ساز

مترادف و متضاد

خمود (اسم)
decrement, remission, mollification, senility, blackout, assuagement, pacification, dying, extinction

خاموشی (اسم)
still, blackout, silence, extinction, quiescence, reticence, mum, quiescency, taciturnity

خاموش شدن چراغ ها (اسم)
blackout

قطع کامل برق (اسم)
blackout

خاموشی شهر (اسم)
blackout

متبادل (صفت)
alternate, alternative, blackout, interchangeable, variant

جملات نمونه

1. the government ordered a blackout on the news about the executions
دولت دستور داد اخبار مربوط به اعدام ها سانسور شود.

2. Journalists said there was a virtual news blackout about the rally.
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگاران گفتند که خاموشی واقعی خبری در مورد تظاهرات وجود دارد
[ترجمه گوگل]روزنامه نگاران گفتند که در مورد این تظاهرات خبری خبری مجازی وجود دارد

3. She had a blackout and couldn't remember anything about the accident.
[ترجمه ترگمان]او یک تاریکی داشت و چیزی در مورد تصادف به یاد نمی آورد
[ترجمه گوگل]او خاموشی داشت و چیزی در مورد حادثه نداشت

4. The Indian government has imposed a news blackout in Srinigar.
[ترجمه ترگمان]دولت هند پخش اخبار را در Srinigar اعمال کرده است
[ترجمه گوگل]دولت هند یک خبری خبری در Srinigar اعمال کرده است

5. The president defended the news blackout, accusing the media of misinforming the people.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از خاموشی این خبر دفاع کرد و رسانه ها را به misinforming مردم متهم کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از خاموشی خبری خبر داد و رسانه ها را به اشتباه اطلاعات مردم محکوم کرد

6. He had had a blackout after the accident.
[ترجمه ترگمان] بعد از تصادف یه بی هوشی داشته
[ترجمه گوگل]او پس از حادثه خاموش شده بود

7. It was like the blackout, which Charles could suddenly remember with great clarity.
[ترجمه ترگمان]مثل تاریکی بود که چارلز ناگهان با وضوح کامل به یاد آورد
[ترجمه گوگل]این مثل خاموشی بود که چارلز به طور ناگهانی با وضوح زیاد به یاد می آورد

8. The U. S. and Russia agreed to a news blackout for the remainder of the talks.
[ترجمه ترگمان]U اس و روسیه بر سر خاموشی خبرها در پایان مذاکرات موافقت کرد
[ترجمه گوگل]ایالات متحده و روسیه موافقت کردند که باقی مانده مذاکرات را خاموش کنند

9. Old blackout curtains staunch the break of day.
[ترجمه ترگمان]پرده تاریکی مثل شکستن روز بود
[ترجمه گوگل]پرده های قدیمی خاموش شدن روزها را متوقف می کنند

10. She had found a gap in the blackout material and had fixed her eye to it.
[ترجمه ترگمان]یک شکاف در ماده بی هوشی پیدا کرده بود و چشمانش را به آن دوخته بود
[ترجمه گوگل]او یک شکاف در مواد خاموشی پیدا کرده بود و چشمش را روی آن ثابت کرده بود

11. This is the third consecutive blackout for the Raiders and the eighth in their last 12 home games.
[ترجمه ترگمان]این سومین خاموشی متوالی برای مهاجمان و هشتمین دوره بازی های خانگی آن ها است
[ترجمه گوگل]این سومین خاموش شدن متوالی برای اظهارات و هشتم در 12 بازی خانگی خود است

12. Are they for domestic only, do they have blackout dates or require reservations weeks in advance?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها تنها برای مصارف خانگی هستند، آیا تاریخ های خاموشی دارند یا به چند هفته قبل نیاز دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها فقط برای داخلی هستند، آیا آنها دارای تاریخ خاموشی هستند یا پیش از برگزاری رزرو، نیاز به رزرو دارند؟

13. Utility officials said the blackout was unrelated to small power failures in San Francisco neighborhoods Monday and Tuesday.
[ترجمه ترگمان]مقامات تاسیسات گفتند که این خاموشی به شکست های کوچک برق در محله های سان فرانسیسکو در روزه ای دوشنبه و سه شنبه ربطی ندارد
[ترجمه گوگل]مقامات سودآور گفتند که خاموش شدن برق در دوشنبه و سه شنبه در سانفرانسیسکو ناسازگار است

14. A strict blackout was imposed in Pyongyang, and the populace was crowded into underground shelters as air raid sirens wailed.
[ترجمه ترگمان]خاموشی شدیدی در پیونگ یانگ اعمال شد و مردم به پناه گاه زیرزمینی پناه بردند که آژیر حمله هوایی به صدا درآمد
[ترجمه گوگل]خاموش شدن شدید در پیونگ یانگ اعمال شد و جمعیت به سرپناه زیرزمینی فرو ریختند، زیرا آیرین های هواپیما به سر می بردند

15. With the Camp David news blackout still in force, there were again few details about the talks.
[ترجمه ترگمان]با خاموشی خبرها در کمپ دیوید، جزئیات کمی در مورد این مذاکرات وجود داشت
[ترجمه گوگل]با کمبود خبری کمپ دیوید همچنان درگیر بود، چندین جزئیات در مورد مذاکرات وجود داشت

16. Don't let work in other fields black out our central task.
[ترجمه ترگمان]اجازه ندهید در زمینه های دیگر کار مرکزی ما را سیاه کند
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که در زمینه های دیگر کار کنید

17. You have to black out all the windows to develop films.
[ترجمه ترگمان]شما باید تمام پنجره ها را سیاه کنید تا فیلم ها را توسعه دهید
[ترجمه گوگل]شما باید تمام پنجره ها را برای توسعه فیلم ها بکشید

18. George saw the monitor black out and then a few words faded in.
[ترجمه ترگمان]جورج مونیتور را خاموش کرد و بعد چند کلمه ناپدید شد
[ترجمه گوگل]جورج مانیتور را دید که سیاه و سفید بود و سپس چند کلمه در آن فرو کرد

19. The plane dived suddenly, causing the pilot to black out.
[ترجمه ترگمان]هواپیما ناگهان فرو رفت و خلبان بیرون رفت
[ترجمه گوگل]هواپیما به طور ناگهانی غرق شد و موجب خلبان شد

20. How had it gotten so black out?
[ترجمه ترگمان]چطور این قدر سیاه شده بود؟
[ترجمه گوگل]چطور آنقدر سیاه شده بود؟

21. Our evil plan is to black out an entire city.
[ترجمه ترگمان]نقشه شیطانی ما اینه که کل شهر رو سیاه کنیم
[ترجمه گوگل]طرح بد ما این است که کل شهر را سیاه کنیم

22. Dictators usually black out all criticism of the government.
[ترجمه ترگمان]Dictators معمولا تمام انتقادها از دولت را سیاه می کنند
[ترجمه گوگل]دیکتاتورها معمولا از انتقادات دولت انتقاد می کنند

23. There may be a " black out " of radio signals over a large area for several hours.
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک \"سیاه\" از سیگنال های رادیویی در یک منطقه بزرگ به مدت چند ساعت وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است چندین ساعت از سیگنال های رادیویی در یک منطقه بزرگ وجود داشته باشد

24. Some of the stars black out from time to time.
[ترجمه ترگمان]بعضی از ستارگان گاه به گاه به رنگ سیاه درآمده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از ستاره ها از زمان به زمان سیاه می شوند

25. Why did you black out last night?
[ترجمه ترگمان]چرا دیشب رفتی بیرون؟
[ترجمه گوگل]چرا شب گذشته تکان دادی؟

26. During the war we had to black out all our windows.
[ترجمه ترگمان]در طول جنگ مجبور بودیم تمام پنجره ها را سیاه کنیم
[ترجمه گوگل]در طول جنگ ما مجبور بودیم تمام پنجره هایمان را سیاه کنیم

27. Some stars of the constellation black out from time to time.
[ترجمه ترگمان]برخی از ستارگان صورت فلکی را گاه به گاه بیرون می کشند
[ترجمه گوگل]برخی از ستاره های صورت فلکی سیاه از زمان به زمان

28. The was a black out in the city last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب یه سیاه پوست توی شهر بوده
[ترجمه گوگل]در شب گذشته سیاه و سفید در شهر بود

29. The imperialists hoped to black out their radio transmission.
[ترجمه ترگمان]imperialists امیدوار بودند که پخش رادیویی خود را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]امپریالیست ها امیدوار بودند که انتقال رادیوی خود را از بین ببرند

30. The printer had better black out that word.
[ترجمه ترگمان]چاپ آن عبارت بهتر از آن بود که آن کلمه را به زبان آورد
[ترجمه گوگل]چاپگر آن کلمه را بهتر از آن بود

People protested against frequent blackouts.

مردم نسبت به خاموشی‌های مکرر اعتراض کردند.


When I wanted to introduce him, I blacked out and couldn't give his name.

وقتی خواستم او را معرفی کنم حافظه‌ام مختل شد و نتوانستم اسمش را بگویم.


The government ordered a blackout on the news about the executions.

دولت دستور داد اخبار مربوط به اعدام‌ها سانسور شود.


پیشنهاد کاربران

سانسور رسانه ای

بستن
Blackout windows بستن پنجره ها

ناگهانی از هوش رفتن

غش کردن
سیاهی رفتن
چشم خاموشی

قطعی برق

وقتی از حال میری و همه چی برات تیره و تار میشه

مثال:
he can't drive beacause he suffers from blackout
او نمی تواند رانندگی کند زیرا مشکل از حال رفتگی و غش دارد.

از حال رفتن، از هوش رفتن

به صورت موقتط چیزی را فراموش کردن

حقوق:فراموشی موقت

ناگهانی از هوش رفتن
To suddenly become unconscious

فراموشی

قطع کابل برق

اختلال روانی

بنام خدا
با سلام، یعنی قطع برق.
با تشکر.

سیاهی رفتن چشم

سانسور کردن خبر ، خاموش شدن شهر

۱. قطعی برق
۲. از هوش رفتن، قش کردن

قطع ( کامل ) برق،
خاموشی

Massive blackouts have hit Iran. The government is blaming bitcoin mining
Washington Post. com@

غش کردن

معنیه خاموشی میده خاموشی از طریق برق رفتگی
برق رفته
light out

به سیاهی یا تاریکی مطلق رفتن دید در خلبانی به علت نیروی جی وارده در پرواز ( اصطلاح بسیار مرسوم در خلبانی ، بالاخص در خلبانان هواپیما های جنگنده )

۱ - فراموشی موقتی یا منگی ناشی از مستی
A sudden unconsciousness in drunk people
A sense of memory loss while intoxicated

۲ - خاموشی ناشی از قطعی برق ( معمولا سراسری )
A darkness out of a failure in electricity power

۳ - زمان خاموشی سراسری در هنگام حملات هوایی
A state of darkness by law as a precaution against air raids

۴ - سانسور خبری
censorship of news : media blackout
Press blavkout: printed media censorship

معنای این کلمه با بی هوش شدن یا غش کردن متفاوت است و به حالتی اطلاق می شود که شخص خودآگاهی خود را به صورت موقت از دست می دهد. حالتی شبیه به خواب گردی یعنی شخص به هوش است ولی از خودش خبر ندارد.


کلمات دیگر: