کلمه جو
صفحه اصلی

counterweight


معنی : پارسنگ، وزنه تعادل، حالت تعادل، چربیدن بر
معانی دیگر : همسنگ، وزنه ی متعادل کننده، سنجیدن، پارسنگ کردن

انگلیسی به فارسی

سنجیدن، پارسنگ کردن، چربیدن بر، حالت تعادل، وزنه تعادل


وزنه تعادل


وزنه، وزنه تعادل، حالت تعادل، پارسنگ، چربیدن بر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a weight that exactly balances another weight; counterbalance.
مشابه: offset
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterweights, counterweighting, counterweighted
مشتقات: counterweighted (adj.)
• : تعریف: to place a counterweight upon; balance by using a counterweight.

• counterbalancing weight
a counterweight is an action or proposal that is intended to balance or counter other actions or proposals.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] وزنه تعادل - وزنه متعادل کننده
[زمین شناسی] وزنه تعادل، وزنه متعادل کننده
[ریاضیات] سربار، متعادل کردن، وزنه ی تعادل
[سینما] وزنه متعادل
[زمین شناسی] وزنه تعادل

مترادف و متضاد

پارسنگ (اسم)
counterbalance, ballast, counterweight

وزنه تعادل (اسم)
counterbalance, counterweight

حالت تعادل (اسم)
counterweight, counterpoise

چربیدن بر (فعل)
counterweight, overbalance, preponderate

جملات نمونه

1. His no-inflation bill serves as a useful counterweight to proposals less acceptable to the Committee.
[ترجمه ترگمان]لایحه ضد تورم او به عنوان یک عامل توازن مفید در برابر پیشنهادهای ارائه شده توسط کمیته مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]لایحه بدون تورم او به عنوان یک مقیاس سودمند برای پیشنهادات کمتر قابل قبول برای کمیته عمل می کند

2. The senate is the opposition's counterweight to the new president.
[ترجمه ترگمان]مجلس سنا در مقابل رئیس جمهور جدید در برابر توازن قدرت قرار دارد
[ترجمه گوگل]سنا مخالفت با رئیس جمهور جدید است

3. This negative review is a counterweight to the praise the book has won since publication.
[ترجمه ترگمان]این بررسی منفی یک عامل توازن برای ستایش از کتاب از زمان انتشار است
[ترجمه گوگل]این بررسی منفی، مقایسایی با ستایش کتاب است که از زمان انتشار به دست آورده است

4. The dynamic optimization method of determining the counterweight and its center portal crane is put forward.
[ترجمه ترگمان]روش بهینه سازی دینامیکی تعیین the و crane مرکزی آن به جلو گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]روش بهینه سازی پویا برای تعیین وزنه بردار و مرکز جرثقیل مرکز آن قرار داده شده است

5. The enhanced U. S. presence may serve as a counterweight to China as it asserts territorial rights to the oil-rich South China Sea that are disputed by other Asian nations.
[ترجمه ترگمان]یو ک اس حضور ممکن است به عنوان یک عامل توازن در مقابل چین باشد چرا که ادعا می کند حقوق ارضی دریای چین نفت خیز جنوب چین که توسط دیگر کشورهای آسیایی مورد مناقشه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]حضور گسترده U S ممکن است به عنوان مقایسهای با چین به عنوان آن را به عنوان حقوق سرزمینی به دریای جنوب غربی نفت غنی شده است که توسط کشورهای آسیایی مورد بحث است

6. Seen mostly as a counterweight to Moscow for 20 years, China seemed a giant irrelevancy after the demise of the Soviet Union.
[ترجمه ترگمان]چین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک وزنه counterweight به مدت ۲۰ سال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک مقیاس موازی به مسکو به مدت 20 سال بیشتر دیده می شد

7. Where the counterweight device has no safety gear, relevant parts should be installed before entering hoistway.
[ترجمه ترگمان]در جایی که دستگاه counterweight هیچ تجهیزات ایمنی ندارد، قسمت های مربوطه باید قبل از ورود به hoistway نصب شوند
[ترجمه گوگل]در جایی که دستگاه مقابله با وزنه دارای دنده ایمنی نیست، قطعات مربوطه باید قبل از ورود به بالابر نصب شود

8. This will be used to counterweight the capital gains argument.
[ترجمه ترگمان]این کار برای حفظ تعادل استدلال سود سرمایه مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این برای مقابله با استقراض سرمایه استفاده می شود

9. Automatic pivoting sand scraper with counterweight, cement loading manual or with silo, and screw conveyor.
[ترجمه ترگمان]برش اتوماتیک ماسه بادی با counterweight، دستی بار سیمان یا با silo و پیچ کردن پیچ
[ترجمه گوگل]ماسه ساز اتوماتیک چرخش با وزنه ضد وزن، راهنمای بارگیری سیمان و یا با سیلو و نوار نقاله پیچ

10. Notes: The counterweight must match with the tent leg very good.
[ترجمه ترگمان]یادداشت: The باید با پای چادر بسیار خوب مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]یادداشت ها مقیاس وزن باید با پا چادر بسیار خوب باشد

11. A wedge-shaped crank web offsets 60 percent of the crankshaft's reciprocating weight, producing an effective "counterweight" effect.
[ترجمه ترگمان]یک تار عنکبوتی شکل ۶۰ درصد از وزن رفت و برگشتی میل لنگ را به میزان ۶۰ درصد کاهش می دهد و اثر \"counterweight\" موثر را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]یک وب سایت میل لنگی 60 درصد از وزن مجاور میل لنگ را خنثی می کند و یک اثر ضد وزنه موثر ایجاد می کند

12. If the pumping unit is unbalanced, the counterweight and the crank balance arm can be adjusted according to the formulas presented in this article.
[ترجمه ترگمان]اگر دستگاه پمپاژ، نامتعادل است، the و بازوی تعادل crank را می توان مطابق با فرمول های ارایه شده در این مقاله تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر واحد پمپاژ نامتعادل باشد، مقیاس وزنه ای و بازوی تعادل میل لنگ می تواند مطابق فرمول های ارائه شده در این مقاله تنظیم شود

13. The counterweight iron is the humanity masters the quite early one metal hot-working craft, had the approximately 6000 history.
[ترجمه ترگمان]آهن counterweight، masters انسانی است که در اوایل یک صنعت کار داغ، در حدود ۶۰۰۰ تاریخ داشت
[ترجمه گوگل]Iron counterweight بشریت استادان بسیار اولیه یکی از صنایعی است که در معرض هوای گرم قرار دارند و حدود 6000 تاریخ دارند

14. Foundation for the house is a concrete counterweight foot stabilizes with the bed pile system.
[ترجمه ترگمان]پایه و اساس این خانه یک پای counterweight بتن است که با سیستم کپه تخت تثبیت می شود
[ترجمه گوگل]بنیاد برای خانه یک پایه مقطع بتنی بتنی با سیستم شمع تخت است

15. In foreign affairs, he leaned heavily in the late 1970s on the United States as a counterweight to Soviet military power.
[ترجمه ترگمان]در امور خارجی، او به شدت در اواخر دهه ۱۹۷۰ در آمریکا به عنوان یک عامل توازن در برابر قدرت نظامی شوروی تکیه کرد
[ترجمه گوگل]در امور خارجی، او در اواخر دهه 1970 در ایالات متحده به عنوان مقایسهای با قدرت نظامی شوروی شدیدا متکی بود


کلمات دیگر: