کلمه جو
صفحه اصلی

animation


معنی : تحریک، جان بخشی، انگیزش
معانی دیگر : جان، زیست، زندگی، سرزندگی، سرحال بودن، حرارت و اشتیاق، زنده دلی، تهیه ی کارتون، کارتون، زنده سازی، جان یابی، روان بخشی، پویانمایی

انگلیسی به فارسی

جان‌بخشی، انگیزش، تحریک، سرزندگی


انیمیشن، تحریک، جان بخشی، انگیزش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or result of animating or causing to be lively.
مترادف: life, liveliness, stimulus
مشابه: animus, encouragement, inspiration

- The child shook the toy globe and watched with delight the animation of the tiny white flakes floating inside like snow.
[ترجمه ترگمان] کودک کره زمین اسباب بازی را تکان داد و با شوق و نشاط دانه های سفید برف را که در برف شناور بودند تماشا کرد
[ترجمه گوگل] کودک سبد اسباب بازی را لرزاند و با لذت بردن از انیمیشن لکه های سفید کوچک شناور درون مانند برف تماشا کرد

(2) تعریف: the condition or quality of being animated; liveliness; vivacity.
مترادف: sparkle, vibrancy, vivacity
متضاد: torpor
مشابه: �lan, life, verve, vim, zest

- The animation of the storyteller brought life and excitement to the story.
[ترجمه ترگمان] انیمیشن داستان داستان زندگی و هیجان را به داستان آورد
[ترجمه گوگل] انیمیشن داستان داستان زندگی و هیجان را به داستان تحمیل کرد

(3) تعریف: the making of animated cartoons.

- Some film production studios specialize in animation.
[ترجمه ترگمان] برخی از استودیوهای تولید فیلم در انیمیشن تخصص دارند
[ترجمه گوگل] برخی از استودیوهای تولید فیلم در انیمیشن تخصص دارند

(4) تعریف: an animated cartoon.

- The movie of Snow White was an early full-length animation.
[ترجمه ترگمان] فیلم سفید برفی انیمیشن بلندی بود
[ترجمه گوگل] فیلم برفی سفید یک انیمیشن کامل دراز مدت بود

• vitality; wakefulness; creation of cartoons
animation is the process of making films in which drawings or puppets appear to move.
someone with animation behaves in a lively way.
an animation is a film in which drawings or puppets appear to move.
see also suspended animation.

دیکشنری تخصصی

[سینما] فیلمهای کارتون - متحرک سازی - جان دادن - تحرک - کارتون - فیلم نقاشی متحرک - فیلمهای نقاشی متحرک (کارتون ) و عروسکی - فیلم تصاویر متحرک - فیلم برداری به صوت نقاشی متحرک - زنده نمایی - زنده سازی - نقاشی متحرک - تصویر متحرک - تحرک دادن - تحرک بخشیدن به اجسام و تصاویر بی حرکت - انیمیشن - جان بخشی
[کامپیوتر] تصویر متحرک .انیمیشن - کابرد حرکت در تصاویر بر روی صفحه نمایش کامپیوتر . حرکت دادن تصاویر در حقیقت ترسیم دوباره تصاویر ثابت به طور مکرر در هر ثانیه است از این رو حتی یک فیلم ویدیویی چند ثانیه ای هم نیاز به فضای قابل توجهی از دیسک یا سی دی رم دارد. برای نمایش این تصاویر از دیسک و سی دی بر روی صفحه نمایش سرعت کامل لازم است از این رو زمان دسترسی یک گرداننده سی دی رم برای انیمیشن مهم است . اگر این زمان دسترسی کم باشد. در حرکت وقفه به وجود می آید . طراحان نرم افزار می توانند با حرکت دادن تصاویر در بخشی از صفحه نمایش یا کاهش حجم ترسیم مورد نیاز برای هر تصویر ( مثلا" به وسیله حرکت دادن یک شیء کوچک بر یک زمینه ثابت ) نیاز به فضای ذخیره را کاهش دهند . - نقاشی متحرک ؛ انیمیشن ؛ حرکت

مترادف و متضاد

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

جان بخشی (اسم)
animation

انگیزش (اسم)
incitement, provocation, stimulation, animation, motivation, urge, inanition, fillip, incitation

liveliness; activity


Synonyms: action, ardor, bounce, brio, briskness, buoyancy, dash, dynamism, ebullience, élan, elation, energy, enthusiasm, esprit, excitement, exhilaration, fervor, gaiety, high spirits, life, oomph, passion, pep, sparkle, spirit, sprightliness, verve, vibrancy, vigor, vim, vitality, vivacity, zap, zeal, zest, zing, zip


Antonyms: discouragement, dullness, inactivity


جملات نمونه

1. suspended animation
حیات معلق

2. he won an oscar for his animation of aladdin
او به خاطر ساختن کارتون برای داستان علاالدین جایزه ی اسکار گرفت.

3. upon seeing her son, she spoke with greater animation
به محض دیدن پسرش با حرارت و اشتیاق بیشتری صحبت کرد.

4. John Whitney was a pioneer of computer animation.
[ترجمه ترگمان]جان وی تنی یکی از پیشگامان کامپیوتر بود
[ترجمه گوگل]جان ویتنی پیشگام انیمیشن کامپیوتری بود

5. She lay in a state of suspended animation, waiting for dawnlight, when she would rise.
[ترجمه ترگمان]در حالت روحی معلق ماند و منتظر ماند تا she از جا برخیزد
[ترجمه گوگل]او در وضعیت انیمیشن معلق قرار گرفت، در حالی که انتظار می رود نور خورشید، هنگامی که او بلند می شود

6. They used computer animation in the film.
[ترجمه ترگمان]آن ها از انیمیشن کامپیوتری در فیلم استفاده کردند
[ترجمه گوگل]آنها از فیلم کامپیوتری در فیلم استفاده کردند

7. They are full of animation as they talked about their childhood.
[ترجمه ترگمان]آن ها پر از انیمیشن هستند و درباره دوران کودکی شان صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها در مورد دوران کودکی خود صحبت کردند، پر از انیمیشن هستند

8. A quick animation lit her face.
[ترجمه ترگمان]یک شور و هیجان چهره اش را روشن کرد
[ترجمه گوگل]انیمیشن سریع چهره اش را روشن کرد

9. The animation of China made a great progress.
[ترجمه ترگمان]انیمیشن چین پیشرفت خوبی داشته است
[ترجمه گوگل]انیمیشن چین پیشرفت بزرگی انجام داد

10. Animation has stopped being eye-candy for kids and geeks and become mainstream entertainment.
[ترجمه ترگمان]انیمیشن از نظر کودکان و گیکها متوقف شده است و تبدیل به سرگرمی اصلی شده است
[ترجمه گوگل]انیمیشن متوقف شده است چشمک آب نبات برای بچه ها و geeks و تبدیل شدن به سرگرمی اصلی

11. Hibernating animals survive the winter in suspended animation.
[ترجمه ترگمان]حیوانات Hibernating در انیمیشن به حالت تعلیق جان سالم به در بردند
[ترجمه گوگل]حیوانات از خواب بیدار در زمستان در انیمیشن معلق زنده ماندند

12. The whole project is in suspended animation while we wait for permission to proceed.
[ترجمه ترگمان]تمام این پروژه در انیمیشن به حالت تعلیق درآمده است در حالی که ما منتظر اجازه ادامه کار هستیم
[ترجمه گوگل]کل پروژه در حالت تعلیق در حال حرکت است، در حالیکه منتظر اجازه برای ادامه هستیم

13. While animation has universal appeal, audiences have become increasingly insistent on high standards.
[ترجمه ترگمان]در حالی که انیمیشن جذابیت جهانی دارد، مخاطبان به طور فزاینده ای بر استانداردهای بالای خود پافشاری می کنند
[ترجمه گوگل]در حالی که انیمیشن مورد علاقه جهانی است، مخاطبان به طور فزاینده ای بر استانداردهای بالا متکی هستند

14. Animation is one of the most labor-intensive art forms.
[ترجمه ترگمان]انیمیشن یکی از most اشکال هنری است
[ترجمه گوگل]انیمیشن یکی از پرطرفدار ترین شکل های هنری است

suspended animation

حیات معلق


Upon seeing her son, she spoke with greater animation.

به محض دیدن پسرش با حرارت و اشتیاق بیشتری صحبت کرد.


He won an Oscar for his animation of Aladdin.

او به خاطر ساختن کارتون برای داستان علاالدین جایزه‌ی اسکار گرفت.


پیشنهاد کاربران

جان بخشی

معادل فارسی پویا نمایی

پویایی

نمایش دادن
اعلام کردن
نشان دادن

animation ( عمومی )
واژه مصوب: پویانمایی
تعریف: شیوۀ فیلم‏سازی که در آن به تصاویر معمولاً نقاشی‏شده و اجسام بی‏حرکت تحرک بخشیده شود


کلمات دیگر: