1. the centrifugal force
نیروی مرکز گریز،نیروی گریز از مرکز
2. Centrifugal machines are connected to the motor drive directly instead of through a gearbox.
[ترجمه ترگمان]ماشین های Centrifugal به جای موتور گیربکس به طور مستقیم به موتور اتومبیل متصل می شوند
[ترجمه گوگل]ماشین های سانتریفیوژ به جای از طریق یک گیربکس به طور مستقیم به درایو موتور متصل می شوند
3. The civil war reinforced the centrifugal tendencies at work within the economy.
[ترجمه ترگمان]جنگ داخلی تمایلات گریز از مرکز را در امور اقتصادی تقویت کرد
[ترجمه گوگل]جنگ داخلی تقویت گرایش های گریز از مرکز در کار در اقتصاد بود
4. The juice is extracted by centrifugal force.
[ترجمه ترگمان]عصاره با نیروی گریز از مرکز استخراج می شود
[ترجمه گوگل]آب با نیروی گریز از مرکز استخراج می شود
5. The centrifugal force is not influenced by temperature. 2
[ترجمه ترگمان]نیروی گریز از مرکز تحت تاثیر دما قرار نمی گیرد ۲
[ترجمه گوگل]نیروی گریز از مرکز تحت تاثیر دما نیست 2
6. A failure of a centrifugal pump, also in February, resulted in a small release of carbon tetrachloride.
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت پمپ گریز از مرکز نیز در ماه فوریه منجر به انتشار کمی کربن tetrachloride شد
[ترجمه گوگل]شکست یک پمپ گریز از مرکز، همچنین در ماه فوریه، منجر به انتشار کمی تتراکلرید کربن شد
7. They have inertia, mass and momentum and obey centrifugal force.
[ترجمه ترگمان]آن ها اینرسی، جرم و تکانه دارند و از نیروی گریز از مرکز پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها دارای inertia، توده و حرکت هستند و از نیروی گریز از مرکز اطاعت می کنند
8. Our Falconet target aircraft uses a centrifugal launcher as its principal method of getting airborne.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای هدف فالکونه از یک launcher گریز از مرکز به عنوان روش اصلی برای رسیدن به پرواز استفاده می کند
[ترجمه گوگل]هواپیما هدف ما Falconet از یک پرتاب گریز از مرکز به عنوان روش اصلی استفاده از هوا استفاده می کند
9. Then came cheap oil, electricity, and the motorized centrifugal pump.
[ترجمه ترگمان]سپس نفت، برق و پمپ گریز از مرکز به دست آمد
[ترجمه گوگل]سپس نفت ارزان، برق و پمپ گریز از مرکز موتور آمد
10. Although we were unaware of the wartime centrifugal launcher proposals, we have never claimed to have invented the idea.
[ترجمه ترگمان]اگرچه ما از پیشنهادهای راه اندازی گریز از مرکز زمان جنگ بی اطلاع بودیم، اما هرگز ادعا نکرده ایم که این ایده را ابداع کرده ایم
[ترجمه گوگل]اگرچه ما از پیشنهادات پرتاب گریز از مرکز جنگی آگاه نبودیم، ما هرگز ادعا نکردیم این ایده را اختراع کنیم
11. Centrifugal force can be greater than the force of gravity.
[ترجمه ترگمان]نیروی Centrifugal می تواند بزرگ تر از نیروی جاذبه باشد
[ترجمه گوگل]نیروی سانتریفیوژ می تواند بزرگتر از نیروی جاذبه باشد
12. One nice inclusion is a brief discussion of centrifugal methods in the separations chapter.
[ترجمه ترگمان]یک گنجاندن خوب، بحث مختصری در مورد روش های گریز از مرکز در فصل جدایی است
[ترجمه گوگل]یک درجۀ خوب یک بحث کوتاه درباره روش های گریز از مرکز در فصل جدایی است
13. Decentralization and its resulting centrifugal force have sent many managers reeling as well.
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی و نیروی گریز از مرکز آن بسیاری از مدیران را گیج کرده است
[ترجمه گوگل]تقسیم بندی و نیروی گریز از مرکز آن باعث شده است که بسیاری از مدیران نیز از بین بروند
14. In this thesis, centrifugal spray dry is used in the preparation of granulation powder.
[ترجمه ترگمان]در این پایان نامه اسپری خشک از مرکز برای آماده سازی پودر granulation استفاده شده است
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه، اسپری های گریز از مرکز خشک در تهیه پودر دانه بندی استفاده می شود