centripetal

1. centripetal inflorescence

گل آذین میانگرا

2. The happy blood is unable the backflow centripetal dirty.

[ترجمه ترگمان] خون خوشبخت نمی تونه به مرکز backflow آلوده بشه
[ترجمه گوگل]خون شاد، کثیفی از جریان خون برگشت ناپذیر است

3. Its role is to serve as a centripetal force against the centrifugal tendencies of the ministries.

[ترجمه ترگمان]نقش آن، خدمت به عنوان یک نیروی centripetal در برابر تمایلات گریز از مرکز وزارتخانه ها است
[ترجمه گوگل]نقش آن در خدمت به عنوان نیروی محوری در برابر گرایش های گریز از مرکز می باشد

4. The centripetal force is inversely proportional to the square of the distance from the centre.

[ترجمه ترگمان]نیروی centripetal به طور معکوس متناسب با مربع فاصله از مرکز است
[ترجمه گوگل]نیروی سانتریفیوژ inversely متناسب با مربع فاصله از مرکز است

5. Of course, the required centripetal force also decreases as we make the radius of the circle bigger.

[ترجمه ترگمان]البته نیروی centripetal مورد نیاز نیز کاهش می یابد چون ما شعاع دایره را بزرگ تر می کنیم
[ترجمه گوگل]مطمئنا، نیروی محور مرکز مورد نیاز نیز کاهش می یابد، چون شعاع دایره را بزرگتر می کنیم

6. But there is nothing to provide that centripetal acceleration.

[ترجمه ترگمان]اما هیچ چیزی وجود ندارد که آن شتاب centripetal را تامین کند
[ترجمه گوگل]اما هیچ چیز برای فراهم آوردن شتاب صفر است

7. Does centripetal force or the force of gravity bring orbiting bodies to the earth's surface?

[ترجمه ترگمان]آیا نیروی گرانش و یا نیروی گرانش زمین را به سطح زمین می رساند؟
[ترجمه گوگل]آیا نیروی سانتریفیوژ یا نیروی جاذبه زمین را به سطح زمین هدایت می کند؟

8. if the centripetal acceleration 10 when it goes through the top is 0 then this is zero.

[ترجمه ترگمان]اگر شتاب centripetal ۱۰ هنگامی که از قله عبور می کند ۰ باشد، این صفر است
[ترجمه گوگل]اگر شتاب دهانه ای 10 زمانی که از بالا عبور می کند، 0 باشد، این صفر است

9. And that centripetal acceleration D is a must for this object to reach that point D.

[ترجمه ترگمان]و اینکه شتاب centripetal D یک ضرورت برای رسیدن به آن نقطه D است
[ترجمه گوگل]و این شتاب دندانه ای D باید برای این شی برای رسیدن به آن نقطه D باشد

10. I'm going to make a connection between centripetal acceleration and perceived gravity The way that you perceive gravity.

[ترجمه ترگمان]من قصد دارم بین شتاب centripetal و جاذبه درک شده روشی که جاذبه را درک می کنید ارتباط برقرار کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم ارتباطی بین سرعت شتاب دهی و گرانش درک شده را به نحوی که گرانش را درک می کنید

11. Result:Centripetal pattern posturography was the most prominent figure pattern in normal subjects, diffuse pattern was the prominent figure pattern in patients suffering from SCD.

[ترجمه ترگمان]نتیجه: الگوی centripetal الگوی شخصیتی برجسته در سوژه های عادی، الگوی پراکنش، الگوی شخصیتی برجسته در بیمارانی است که از SCD ها رنج می برند
[ترجمه گوگل]نتیجه الگوی پاتوگرگرافی الگوی سنتیپتال برجسته ترین الگوی چهره در افراد طبیعی بود الگوی پراکندگی الگوی چهره برجسته در بیماران مبتلا به SCD بود

12. Large urban areas in the north-east residents gathered centripetal role of the ordinary business of Yansha provided abundant consumer customer groups.

[ترجمه ترگمان]مناطق شهری بزرگ در شمال شرقی، نقش centripetal تجارت معمولی of را در اختیار گرفتند که گروه های مشتری مصرف کننده فراوانی را فراهم کردند
[ترجمه گوگل]مناطق شهری بزرگ در ساکنان شمال شرقی، نقش مرکزی تجارت عادی یانشا را در اختیار مشتریان گروه های مصرف کننده فراوان قرار دادند

13. And we can calculate now what the centripetal acceleration is.

[ترجمه ترگمان]و ما می توانیم محاسبه کنیم که شتاب centripetal چیست
[ترجمه گوگل]و ما اکنون می توانیم شتاب صفری را محاسبه کنیم

14. When the contradictions such as the centripetal force of consanguinity, the disunite of the property, the scope and necessity of family were violent, the big family was threatened.

[ترجمه ترگمان]هنگامی که تناقضات چون نیروی centripetal خویشاوندی، تفرقه و منزلت ملک، گستره و ضرورت خانواده به خشونت گرایید، خانواده بزرگ تهدید شدند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تناقضاتی نظیر نیروی متکی بر محوریت، انحلال ملک، دامنه و ضرورت خانواده خشونت آمیز بود، خانواده بزرگ تهدید شد

15. 100 times closer has a 000 times larger centripetal acceleration.

[ترجمه ترگمان]۱۰۰ بار نزدیک تر از یک شتاب centripetal بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]100 بار نزدیکتر شتاب دهانه بزرگتر 000 برابر بزرگتر است

انگلیسی به فارسی

انگلیسی به انگلیسی

دیکشنری تخصصی

مترادف و متضاد

جملات نمونه

پیشنهاد کاربران