1. coherent light
نور همساز (پیوسته)
2. a coherent theory
فرضیه ی بی تناقض
3. my thoughts were wrapped in mist and i could not make them coherent
افکارم در غباری از مه فرو رفته بود و نمی توانستم آن را سامان دهم.
4. He has failed to work out a coherent strategy for modernising the service.
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای مدرن سازی خدمات پیدا کند
[ترجمه گوگل]او نتوانسته است یک استراتژی منسجم برای مدرنیزه نمودن خدمات ایجاد کند
5. He appeared hardly capable of conducting a coherent conversation.
[ترجمه elahe] به نظر می رسید او توانایی اجرای یک مکالمه منسجم را به سختی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست با او صحبت کند
[ترجمه گوگل]او ظاهرا توانایی مکالمه منسجم را داشت
6. The Government lacks a coherent economic policy.
[ترجمه ترگمان]دولت فاقد یک سیاست اقتصادی منسجم است
[ترجمه گوگل]دولت دارای یک سیاست اقتصادی منسجم نیست
7. They were never a coherent group.
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز یک گروه منسجم نبودند
[ترجمه گوگل]آنها هرگز یک گروه منسجم نبودند
8. He sounded coherent, but he was too ill to have any idea what he was saying.
[ترجمه ترگمان]به نظر منطقی می رسید، اما او بیش از آن بیمار بود که بداند چه می گوید
[ترجمه گوگل]او صدق می کرد، اما او خیلی بیمار بود تا ایده هایش را بیان کند
9. The subjects of the curriculum form a coherent whole.
[ترجمه ترگمان]موضوعات برنامه آموزشی یک کل منسجم را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]افراد برنامه درسی یک مجموعه منسجم را تشکیل می دهند
10. The President's policy is perfectly coherent.
[ترجمه ترگمان]سیاست رئیس جمهور کاملا منسجم است
[ترجمه گوگل]سیاست رئیس جمهور کاملا منسجم است
11. She only became coherent again two hours after the attack.
[ترجمه ترگمان]او فقط دو ساعت پس از این حمله منسجم شد
[ترجمه گوگل]او فقط دو ساعت پس از حمله دوباره هماهنگ شد
12. A coherent strategy for getting more people back to work needs to be developed.
[ترجمه ترگمان]یک استراتژی منسجم برای بدست آوردن افراد بیشتر به کار باید توسعه یابد
[ترجمه گوگل]یک استراتژی منسجم برای بازگرداندن بیشتر مردم به کار نیاز به توسعه دارد
13. The state is not a unified and internally coherent entity.
[ترجمه ترگمان]دولت یک نهاد منسجم و منسجم نیست
[ترجمه گوگل]دولت یک نهاد واحد و یکپارچه نیست
14. The film lacks a coherent story.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان منسجمی ندارد
[ترجمه گوگل]فیلم فاقد یک داستان منسجم است
15. History could be defined as a coherent account of an event.
[ترجمه ترگمان]تاریخ می تواند به عنوان یک شرح منسجم از یک رویداد تعریف شود
[ترجمه گوگل]تاریخچه را می توان به عنوان یک حساب منسجم از یک رویداد تعریف کرد