کلمه جو
صفحه اصلی

centralise

انگلیسی به فارسی

متمرکز کردن، تمرکز دادن، در مرکز جمع کردن


انگلیسی به انگلیسی

• draw toward a center point; concentrate; bring under a single authority (government, etc.); make central (also centralize)

جملات نمونه

1. The king is trying to centralise all power in his own hands.
[ترجمه ترگمان]پادشاه دارد سعی می کند تمام قدرت را در دست خود بگیرد
[ترجمه گوگل]پادشاه تلاش می کند همه قدرت را در دستان خود متمرکز کند

2. The company built a new HQ to centralise their administration.
[ترجمه ترگمان]شرکت مرکزی جدید برای اداره امور اداری خود ساخت
[ترجمه گوگل]این شرکت یک HQ جدید برای مدیریت اداره خود ایجاد کرد

3. Centralise reporting requests (i. e. business continuity plans, audit-, control-, data reports from the different regulators to avoid duplication of work.
[ترجمه ترگمان]درخواست های گزارش دهی (i ای برنامه های تداوم کسب وکار، حسابرسی -، کنترل -، گزارش داده از قانون گذاران مختلف برای جلوگیری از تکرار کار
[ترجمه گوگل]تقاضای گزارش سازی مرکزی (i طرح های تداوم کسب و کار، گزارش های ممیزی، کنترل، داده ها از تنظیم کننده های مختلف برای جلوگیری از تکثیر کار

4. We believe in autonomy and decentralisation, but centralise a few core values.
[ترجمه ترگمان]ما به استقلال و تمرکز زدایی اعتقاد داریم، اما تعداد کمی از ارزش های اصلی را محدود می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به استقلال و تمرکززدایی اعتقاد داریم، اما چندین ارزش هسته ای را متمرکز می کنیم

5. The new rules also centralise authority that is now exercised (in theory) by national supervisors.
[ترجمه ترگمان]قوانین جدید همچنین دارای قدرتی است که در حال حاضر توسط ناظران ملی اعمال می شود
[ترجمه گوگل]قوانین جدید نیز قدرت را متمرکز می کنند که در حال حاضر (نظریه ای) توسط ناظران ملی اعمال می شود

6. Country size, for instance, appears to be related to the propensity to centralise collective bargaining authority within national confederations.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، به نظر می رسد اندازه کشور مربوط به میل به چانه زنی جمعی باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، اندازه کشور، به نظر می رسد مربوط به تمایل به متمرکز کردن اختیارات توافق نامه جمعی در کنفدراسیون های ملی است

7. Rather than invest hugely in technology, the Halifax used cheap and cheerful computer systems to centralise information-gathering and to design easy-to-administer products.
[ترجمه ترگمان]هالیفاکس به جای سرمایه گذاری بسیار در فن آوری، از سیستم های کامپیوتری ارزان و شاد برای جمع آوری اطلاعات جمع آوری اطلاعات و طراحی محصولات آسان برای مدیریت استفاده کرد
[ترجمه گوگل]هالیفاکس به جای سرمایه گذاری در فناوری، از سیستم های کامپیوتری ارزان و شاد استفاده می کند تا اطلاعات جمع آوری شده را متمرکز کرده و محصولات را برای مدیریت آسان طراحی کند

8. At the same time the government has made great efforts to centralise the control of information.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، دولت تلاش های زیادی برای کنترل کردن کنترل اطلاعات به عمل آورده است
[ترجمه گوگل]در عین حال دولت تلاشهای بزرگی برای کنترل اطلاعات را انجام داده است

9. With or without treaty change, the euro zone is being forced to centralise powers.
[ترجمه ترگمان]با یا بدون تغییر در معاهده، منطقه یورو به زور به قدرت تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]با تغییر یا تغییر معاهده، منطقه یورو مجبور به تمرکز قدرت است

10. It was just this contact that was needed to centralise the numerous local struggles, all of the same character, into one national struggle between classes.
[ترجمه ترگمان]تنها این تماس بود که برای مبارزه با مبارزات داخلی متعدد، همه یک شخصیت، به یک کش مکش ملی بین کلاس ها نیاز بود
[ترجمه گوگل]این فقط ارتباطی است که برای متمرکز شدن مبارزات متعدد محلی، همه ی شخصیت های مشابه، در یک مبارزه ملی میان طبقات مورد نیاز بود

11. Yuan certainly saw the need to modernise China and centralise power after the dislocation that had followed the rising in October 19
[ترجمه ترگمان]یوان به طور حتم نیاز به پیشرفته سازی چین و centralise پس از آوارگی روز ۱۹ اکتبر را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]یوان به طور قطع نیازمند ارتقاء چین و متوقف کردن قدرت پس از انحراف بود که در 19 اکتبر افزایش یافت


کلمات دیگر: