کلمه جو
صفحه اصلی

belgium


شهر بلگراد (پایتخت صربستان)، کشور بلژیک (پایتخت: شهر بروکسل)، بلژیک

انگلیسی به فارسی

بلژیک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a country on the North Sea, bordered by the Netherlands, Germany, and France.

• (kingdom of belgium) monarchy country in western europe
the kingdom of belgium is a country in north-west europe. it became an independent state in 1830. dutch is spoken in the north of belgium, called flanders. french is spoken in the south of the country, called wallonia. it was occupied by germany from 1940 to 1944. king baudouin (boudewijn) died in 1993 and was succeeded by his brother, albert ii. jean-luc dehaene, of the flemish christian social party (cvp) became prime minister in 1992. belgium exports steel, chemicals, and textiles. it is a member of the council of europe, the european union, and nato.

جملات نمونه

1. Belgium was the first European country to possess a fully-fledged rail network.
[ترجمه ترگمان]بلژیک اولین کشور اروپایی بود که دارای یک شبکه راه آهن کاملا مجهز بود
[ترجمه گوگل]بلژیک اولین کشور اروپایی بود که دارای یک شبکه ریلی کامل است

2. I'd like to do a tour of Belgium on foot.
[ترجمه hasti] من دوست دارم پیاده به بلریک بروم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم پیاده سفر به بلژیک را انجام دهم
[ترجمه گوگل]من می خواهم یک سفر توریستی بلژیک را انجام دهم

3. He moved to Belgium in 1990 to live with his son, who had been resident in Brussels since 196
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۹۰ به بلژیک رفت تا با پسرش که از سال ۱۹۶ در بروکسل ساکن بود زندگی کند
[ترجمه گوگل]او در سال 1990 به بلژیک نقل مکان کرد تا با پسرش زندگی کند، که از 196 سالگی در بروکسل زندگی کرده است

4. In Belgium only qualified doctors may practise alternative medicine.
[ترجمه ترگمان]در بلژیک تنها پزشکان واجد شرایط پزشکی جایگزین را تمرین می کنند
[ترجمه گوگل]در بلژیک تنها پزشکان واجد شرایط ممکن است از طب جایگزین استفاده کنند

5. Belgium has two official languages.
[ترجمه ترگمان]بلژیک دو زبان رسمی دارد
[ترجمه گوگل]بلژیک دارای دو زبان رسمی است

6. Belgium replied that she had always been faithful to her international obligations.
[ترجمه ترگمان]بلژیک پاسخ داد که همیشه به تعهدات بین المللی خود وفادار بوده است
[ترجمه گوگل]بلژیک پاسخ داد که همیشه وفادار به تعهدات بین المللی بوده است

7. She is a frequent traveller to Belgium.
[ترجمه ترگمان]او مسافری زیاد اهل بلژیک است
[ترجمه گوگل]او مسافرتی مکرر به بلژیک است

8. He emigrated to Belgium.
[ترجمه ترگمان]او به بلژیک مهاجرت کرد
[ترجمه گوگل]او به بلژیک مهاجرت کرد

9. They arrived in Belgium by airplane .
[ترجمه ترگمان]آن ها با هواپیما وارد بلژیک شدند
[ترجمه گوگل]آنها با هواپیما به بلژیک آمدند

10. Belgium and Italy are playing in tonight's qualifier.
[ترجمه ترگمان]بلژیک و ایتالیا در مسابقات انتخابی امشب بازی می کنند
[ترجمه گوگل]بلژیک و ایتالیا در رقابت های امشب بازی می کنند

11. We travelled through France and Belgium on our holidays.
[ترجمه ترگمان]ما در تعطیلات خود از طریق فرانسه و بلژیک سفر کردیم
[ترجمه گوگل]ما در تعطیلات ما از طریق فرانسه و بلژیک سفر کردیم

12. Ostend is the most important seaport in Belgium.
[ترجمه ترگمان]او the بندری در کشور بلژیک است
[ترجمه گوگل]مهمترین بندر در بلژیک است

13. Some companies in Belgium and France had paid bribes for the award of contracts.
[ترجمه ترگمان]برخی از شرکت ها در بلژیک و فرانسه برای دریافت این جایزه رشوه پرداخت کردند
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها در بلژیک و فرانسه رشوه را برای قرارداد پرداخت کرده اند

14. France knocked Belgium out .
[ترجمه ترگمان]فرانسه بلژیک را سرنگون کرد
[ترجمه گوگل]فرانسه از بلژیک خارج شد

پیشنهاد کاربران

کشور بلژیک


کلمات دیگر: