کلمه جو
صفحه اصلی

agreeableness


دلپذیری، خوبی، سازگاری، موافقت، مطبوعیت

انگلیسی به فارسی

موافق بودن


انگلیسی به انگلیسی

• pleasantness; friendliness, ease; suitability

جملات نمونه

1. A well trained staff saw to the agreeableness of our accommodations.
[ترجمه ترگمان]کارکنان خوب آموزش دیده متوجه سازگاری و سازگاری خانه ما شدند
[ترجمه گوگل]یکی از کارکنان آموزش دیده، موافقت نامه های مربوط به اقامت ما را دید

2. For agreeableness and extraversion people were generally in agreement with their friends.
[ترجمه ترگمان]برای سازگاری و برون گرایی عموما با دوستانشان به توافق رسیدند
[ترجمه گوگل]برای توافق و برون گرا، مردم عموما با دوستانشان موافق بودند

3. Agreeableness --- The tendency to get along well with other people.
[ترجمه ترگمان]سازگاری - - تمایل به کنار آمدن با افراد دیگر
[ترجمه گوگل]انطباق --- تمایل به همراهی با دیگران

4. He was much attracted by the agreeableness of the climate.
[ترجمه ترگمان]با سازگاری آب و هوا بسیار مجذوب شده بود
[ترجمه گوگل]او بسیار دوست داشتنی از آب و هوا جذب شد

5. When acceded to the personality traits of conscientiousness, extraversion, agreeableness, neuroticism, three aspects of systemize commitment has apparent additive explanatory effect on the variables.
[ترجمه ترگمان]وقتی که به ویژگی های شخصیتی وظیفه شناسی، برونگرایی، سازگاری و عصبانیت اشاره کرد، سه جنبه از تعهد systemize تاثیر توضیحی اضافی بر روی متغیرها دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که به ویژگی های شخصیتی وجدان، اضطراب، توافق پذیری، روان رنجوری و سه جنبه تعهد سیستماتیک پیوسته است، اثر توضیحی افزایشی ظاهری بر متغیرها دارد

6. As Kant says, many things possess for us charm and agreeableness.
[ترجمه ترگمان]همانطور که کانت می گوید، خیلی چیزها برای ما جذابیت و سازگاری دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که کانت می گوید، چیزهای زیادی برای جذابیت و سازگاری ما وجود دارد

7. The standards of mental health should be generalized from three aspects : conscientiousness, agreeableness and self attainment.
[ترجمه ترگمان]استانداردهای سلامت روانی باید از سه جنبه تعمیم داده شوند: هوشیاری، سازگاری و دستیابی به نفس
[ترجمه گوگل]استانداردهای بهداشت روان باید از سه جنبه تعمیم داده شود: وجدان، توافق پذیری و خودآزمایی

8. Each group was also given personality tests to evaluate their impulsiveness, empathy, openness, conscientiousness, extraversion, agreeableness and neuroticism.
[ترجمه ترگمان]همچنین برای ارزیابی impulsiveness، همدلی، باز بودن، وظیفه شناسی، برون گرایی، سازگاری و عصبانیت، به هر گروه تست های شخصیت داده شد
[ترجمه گوگل]هر گروه نیز برای تست نفوذپذیری، همدلی، باز بودن، وجدان، اضطراب، توافق پذیری و روان رنجوری، تست شخصیت داده شد

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

10. After each chat, the participants rated the other person's physical attractiveness and five major personality traits -- openness, conscientiousness, extraversion, agreeableness and neuroticism.
[ترجمه ترگمان]بعد از هر گپ، شرکت کنندگان جذابیت فیزیکی و پنج ویژگی شخصیتی اصلی را ارزیابی کردند: باز بودن، وظیفه شناسی، برونگرایی، برونگرایی، سازگاری و عصبانیت
[ترجمه گوگل]پس از هر چت، شرکت کنندگان امتیاز جذابیت فیزیکی دیگر و پنج ویژگی شخصیتی عمده را - باز بودن، وجدان، اضطراب، توافق پذیری و روان رنجوری را ارزیابی کردند

11. After each interaction, study participants rated partners on physical attractiveness and five major personality traits: openness, conscientiousness, extraversion, agreeableness and neuroticism.
[ترجمه ترگمان]پس از هر تعامل، شرکت کنندگان مطالعه، شرکا را در جذابیت فیزیکی و پنج ویژگی شخصیتی اصلی ارزیابی کردند: آزادی، وظیفه شناسی، برون گرایی، سازگاری و عصبانیت
[ترجمه گوگل]پس از هر تعامل، شرکت کنندگان در مطالعه، شرکای جذابیت فیزیکی و پنج ویژگی شخصیتی عمده را شامل می شوند: باز بودن، وجدان، اضطراری، توافق پذیری و روان رنجور

پیشنهاد کاربران

خوشایندی،
مقبولیت،
دلپذیر ی
موافقت

مایل. موافق

توافقپذیری

خوشایندی


کلمات دیگر: