کلمه جو
صفحه اصلی

flatboat


(قایق ته پهن ویژه ی بارکشی در آب های کم ژرفا) ته صاف، ته تخت، ناو ته تخت، یکجوردوبه پهن که دررودخانه های کم عمق بکارمیرود

انگلیسی به فارسی

(قایق ته‌پهن ویژه‌ی بارکشی در آب‌های کم‌ژرفا) ته‌صاف، ته‌تخت، ناو ته‌تخت


موشک هواپیما


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a flat-bottomed boat used for transporting goods on shallow waters.

• boat with a flat bottom

جملات نمونه

1. The flatboat was dripping with blood.
[ترجمه ترگمان]خون از خون می چکید
[ترجمه گوگل]قایق موتوری با خون ریختن

2. Huck was sitting on the gunwale of a flatboat, listlessly dangling his feet in the water and looking very melancholy.
[ترجمه ترگمان]هاک روی لبه قایق نشسته بود و با بی حالی پاهایش را در آب تکان می داد و بسیار افسرده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]هک روی تپه ای از یک قایق موتوری نشسته بود، بی سر و صدا پا را در آب آویزان کرد و به شدت خجالت کشید

3. They were all set to poling now, and it was hard work navigating the flatboat upstream.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها در حال حاضر در حال حرکت بودند و کار دشواری در مسیر بالادست رودخانه وجود داشت
[ترجمه گوگل]همه آنها در حال حاضر در حال تمیز کردن هستند، و کار سختی بود که در مسیر بالادستی بالادست قرار بگیرد

4. Finnan knew the harbour master well, and found a berth for the flatboat.
[ترجمه ترگمان]Finnan صاحب لنگرگاه را خوب می شناخت و یک تخت برای the پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فینان خوب استاد بندر را می شناخت و یک اسکله برای قایق موتوری پیدا کرد

5. The first is historical fiction called By Wagon and Flatboat.
[ترجمه ترگمان]اولی داستانی تاریخی است که به وسیله واگن و flatboat نام گذاری شده است
[ترجمه گوگل]اولین داستان تاریخی است که توسط واگن و Flatboat نامیده می شود


کلمات دیگر: