کلمه جو
صفحه اصلی

gold medal


مدال طلا، مدال آب طلا دار

انگلیسی به فارسی

مدال طلا، مدال آب طلا دار


مدال طلا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the award for winning first place in an Olympic or other competition, with silver and bronze medals going to second and third place winners.

• prize given for first place in some competitions
a gold medal is a medal made of gold which is awarded as first prize in a contest or competition.

جملات نمونه

1. All the tipsters were wrong about the gold medal winner.
[ترجمه ترگمان]همه the در مورد برنده مدال طلا اشتباه بودند
[ترجمه گوگل]همه پیمانکاران برنده جایزه مدال طلای اشتباه بودند

2. Winning the gold medal was yet another feather in her cap.
[ترجمه ترگمان]برنده مدال طلا هنوز پر دیگری در کلاهش بود
[ترجمه گوگل]برنده مدال طلا یک قلم دیگر در کلاه او بود

3. The mayor presented him with a gold medal at an official city reception.
[ترجمه ترگمان]شهردار او را با مدال طلا در یک میهمانی رسمی شهر معرفی کرد
[ترجمه گوگل]شهردار او را با مدال طلای مدال طلا دریافت کرد

4. He topped off his career with an Olympic gold medal.
[ترجمه ترگمان]او با مدال طلای المپیک کارش را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او مدال طلای خود را با مدال طلای المپیک به دست آورد

5. He won a gold medal in the 100 metres.
[ترجمه ترگمان]او در ۱۰۰ متر یک مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در 100 متر موفق به کسب مدال طلا شد

6. If u practice hard, u'll get a gold medal.
[ترجمه ترگمان]اگه خیلی سخت تمرین کنی مدال طلا می گیری
[ترجمه گوگل]اگر شما سخت کار کنید، یک مدال طلا دریافت خواهید کرد

7. The year before last he won a gold medal, and the year before that he won a silver.
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش برنده مدال طلا شد و یک سال پیش از آن مدال نقره گرفت
[ترجمه گوگل]سال قبل از آن، او مدال طلا را به دست آورد و سال قبل از آن، نقره را به دست آورد

8. She is hoping to win the gold medal.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است مدال طلا را ببرد
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که مدال طلا را به دست آورد

9. She overcame injury to win the Olympic gold medal.
[ترجمه ترگمان]او بر جراحت غلبه کرد و مدال طلای المپیک را برد
[ترجمه گوگل]او موفق به کسب مدال طلای المپیک شد

10. The gold medal continues to elude her.
[ترجمه ترگمان]مدال طلا همچنان از دست او دور است
[ترجمه گوگل]مدال طلا همچنان از او سر در می آورد

11. She won a gold medal at the last Olympics.
[ترجمه ترگمان]او در المپیک گذشته مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در آخرین بازی های المپیک مدال طلای خود را به دست آورد

12. All contestants want to win the gold medal.
[ترجمه ترگمان]همه شرکت کنندگان می خواهند مدال طلا را کسب کنند
[ترجمه گوگل]تمام مسابقه ها می خواهند مدال طلای خود را بدست آورند

13. Redgrave collected his fifth Olympic gold medal in Sydney.
[ترجمه ترگمان]Redgrave پنجمین مدال طلای المپیک خود را در سیدنی کسب کرد
[ترجمه گوگل]Redgrave پنجمین مدال طلای المپیک خود را در سیدنی به دست آورد

14. She won the gold medal in the women's marathon at this year's Olympic Games.
[ترجمه ترگمان]او در دومین ماراتن زنان در بازی های المپیک امسال مدال طلا کسب کرد
[ترجمه گوگل]او در مسابقات المپیک امسال، مدال طلا را در ماراتن زنان به دست آورد


کلمات دیگر: