کلمه جو
صفحه اصلی

desegregate


(به ویژه در مورد نژادها) تفکیک زدایی کردن، تفکیک نژادی را فسخ کردن، تفکیک نژادی را فسخ کردن school desegregation was accomplished with difficulty منع جداسازی در مدارس به سختی انجام میشد

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه درمورد نژادها) تفکیک‌زدایی کردن، تفکیک نژادی را فسخ کردن


جدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• eliminate segregation, remove (laws, customs, etc.) that separate two different races
to desegregate something such as a place, institution, or service means to officially cease keeping the people who use it in separate groups according to their race, religion, or sex.

مترادف و متضاد

eliminate segregation


Synonyms: abolish segregation, commingle, give equal access, integrate, open, unify


جملات نمونه

1. The plans to desegregate the universities were met with opposition.
[ترجمه ترگمان]طرح هایی برای desegregate دانشگاه ها با مخالفان برگزار شد
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای جدا شدن دانشگاه ها با مخالفت ها مواجه شد

2. The courts ordered busing to desegregate the schools.
[ترجمه ترگمان]دادگاه ها به busing دستور داده اند تا مدارس را تخلیه کنند
[ترجمه گوگل]دادگاه دستور داد که مدارس را ترک کند

3. Plans to desegregate the schools/universities met with opposition.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای desegregate مدارس \/ دانشگاه ها با اپوزیسیون مواجه شده است
[ترجمه گوگل]برنامه هایی برای جدا شدن مدارس / دانشگاه ها با مخالفت ها ملاقات کرد

4. We wish to desegregate all schools.
[ترجمه مهدی] ما آرزومندیم تا تفکیک ها ( نژادی یا جنسیتی ) در مدارس پایان یابند.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم همه مدرسه ها را از هم جدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما آرزو میکنیم همه مدارس را از هم جدا کنیم

5. School officials are still working to desegregate the district.
[ترجمه ترگمان]مسئولان مدرسه هنوز در تلاشند تا این منطقه را تخلیه کنند
[ترجمه گوگل]مقامات مدرسه همچنان در تلاش هستند تا منطقه را از هم جدا کنند

6. We have succeeded in persuading many districts to desegregate voluntarily.
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم بسیاری از مناطق را به طور داوطلبانه متقاعد کنیم
[ترجمه گوگل]ما موفق شده ایم بسیاری از مناطق را متقاعد کنیم که داوطلبانه جدا شوند

7. To make plans to desegregate the all-white Troy University, and how this meeting developed into a deep friendship.
[ترجمه ترگمان]برای ایجاد طرح هایی برای بازسازی دانشگاه (تروا)سفید (تروا)، و اینکه چگونه این جلسه به یک دوستی عمیق تبدیل شد
[ترجمه گوگل]طرح هایی برای جدا کردن دانشگاه سفیدپوست تروی، و اینکه چگونه این جلسه به یک دوستی عمیق تبدیل شد

8. In fact open admissions was often posed as the means to desegregate higher education.
[ترجمه ترگمان]در واقع پذیرش باز اغلب به عنوان وسیله ای برای ارتقا آموزش عالی مطرح می شود
[ترجمه گوگل]در واقع پذیرش آزاد اغلب به عنوان وسیله ای برای جداسازی آموزش عالی بود

9. She was the first black child to enroll at this all-white elementary school according to the court order to desegregate in New Orleans schools.
[ترجمه ترگمان]او اولین فرزند سیاه پوست بود که با توجه به دستور دادگاه مبنی بر desegregate در مدارس نیو اورلئان، در این مدرسه ابتدایی پسرانه رسما ثبت نام کرد
[ترجمه گوگل]او اولین فرزند سیاه پوست بود که در این مدرسه ابتدایی تمام سفید به ثبت نام در مدارس نیواورلئان بر اساس دستور دادگاه ثبت نام کرد

10. To open to people of all races or ethnic groups without restriction; desegregate.
[ترجمه ترگمان]برای باز کردن مردم از همه نژادها یا گروه های قومی بدون محدودیت؛ desegregate
[ترجمه گوگل]برای محدود کردن افراد به تمامی نژادها و یا گروه های قومی جدا کردن

11. In the early 1960s the Student Nonviolent Coordinating Committee led Boycotts and sit-ins to desegregate many public facilities.
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۶۰، کمیته هماهنگی Nonviolent Student Boycotts و sit را به desegregate بسیاری از امکانات عمومی هدایت کرد
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1960، کمیته هماهنگی دانشجویان بی رحمانه، بوکیوت ها را به اتمام رساند و بسیاری از امکانات عمومی را کنار گذاشت

12. Treatments are being developed to prevent the accumulation of cerebral plaques and tangles or to desegregate them once they are present.
[ترجمه ترگمان]این درمان ها برای جلوگیری از تجمع صفحات مغزی و درهم کردن آن ها و یا دادن آن ها به هنگام حضور در حال گسترش است
[ترجمه گوگل]درمان برای جلوگیری از انباشت پلاک مغزی و انسداد مغز و یا جدا شدن آنها از آنها در زمانی که آنها حضور دارند، در حال توسعه هستند

13. I recently saw a movie about Ruby Bridges, one of the African-American children in New Orleans who were part of the first attempt to desegregate public schools in the south.
[ترجمه ترگمان]اخیرا فیلمی درباره روبی بریجز، یکی از کودکان آفریقایی - آمریکایی در نیواورلئان، دیدم که بخشی از اولین تلاش برای desegregate مدارس دولتی در جنوب بودند
[ترجمه گوگل]من اخیرا یک فیلم درباره Ruby Bridges، یکی از کودکان آفریقایی-آمریکایی در نیواورلئان را دیدم که بخشی از اولین تلاش برای جدا کردن مدارس دولتی در جنوب بود

14. The ultra-Orthodox Jewish son of two Ashkenazi parents look out of a bus carrying protesters to jail for defying Supreme Court ruling to desegregate a religious school.
[ترجمه ترگمان]پسر ultra یهودی دو اشکنازی از یک اتوبوس حامل معترضان به زندان برای مبارزه با حکم دادگاه عالی برای نادیده گرفتن یک مدرسه مذهبی نگاه می کند
[ترجمه گوگل]فرزند یهودی اتریشی ارتدوکس دو پدر و مادر عاشقانازی از اتوبوس هایی که معترضان را به قتل می رسانند به دلیل محکوم کردن حکم دادگاه عالی برای جدا شدن یک مدرسه مذهبی نگاه می کنند

School desegregation was accomplished with difficulty.

منع جداسازی در مدارس به سختی انجام می‌شد.



کلمات دیگر: