کلمه جو
صفحه اصلی

sleep in


(به ویژه انگلیس) دیراز خواب برخاستن، تا دیروقت خوابیدن، در مورد مستخدم وغیره درمحل کار خود جای خواب داشتن

انگلیسی به فارسی

دیر از خواب برخاستن


(در مورد مستخدم و غیره) درمحل کار خود جای خواب داشتن


خوابیدن در، در محل کار خود جای خواب داشتن


انگلیسی به انگلیسی

• sleep at one's workplace; sleep later than usual

مترادف و متضاد

Sleep late; to go on sleeping past one's customary or planned hour


جملات نمونه

1. I can't sleep in the daytime.
[ترجمه ترگمان]روزها نمی توانم بخوابم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در روز بخوابم

2. He awoke from his sleep in a cold sweat.
[ترجمه ترگمان]با عرق سردی از خواب بیدار شد
[ترجمه گوگل]او از خواب خود در عرق سرد بیدار شد

3. The children sleep in separate beds.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در تخت های جداگانه می خوابند
[ترجمه گوگل]بچه ها در تخت های جداگانه می خوابند

4. The twins sleep in a bunk bed.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها در تخت سفری می خوابند
[ترجمه گوگل]دوقلوها در یک تختخواب سفری قرار دارند

5. Children sleep in dormitories when they live at school.
[ترجمه ترگمان]کودکان در خوابگاه ها، زمانی که در مدرسه زندگی می کنند، می خوابند
[ترجمه گوگل]وقتی در مدرسه زندگی می کنند، کودکان در خوابگاه خواب می بینند

6. We sleep in the bedroom, and wash in the bathroom.
[ترجمه ترگمان]ما توی اتاق خواب می خوابیم و تو دستشویی کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در اتاق خواب خواب می بینیم و در حمام می شکنیم

7. The twins sleep in bunk beds.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها در تخت سفری می خوابند
[ترجمه گوگل]دوقلوها در تختخواب دو نفره می خوابند

8. Don't sleep in an overheated room.
[ترجمه ترگمان]تو اتاق تب آلو بخواب
[ترجمه گوگل]در یک اتاق بیش از حد بخوابید

9. He couldn't hide his distaste at having to sleep in such a filthy room.
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست از اینکه مجبور باشد در چنین اتاق کثیف بخوابد، از این بیزاری خودداری کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست خود را در داشتن چنین اتاق کثیف بخوابد

10. He was nodding off to sleep in an armchair.
[ترجمه ترگمان]او سرش را تکان داد تا روی یک صندلی راحت بخوابد
[ترجمه گوگل]او خوابیده بود به خواب در صندلی

11. Can I sleep in the top bunk?
[ترجمه ترگمان]میتونم تو تخت بالایی بخوابم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم در حیاط خلوتم بخوابم؟

12. You could sleep in the spare bedroom.
[ترجمه ترگمان]تو میتونی توی اتاق خواب اضافی بخوابی
[ترجمه گوگل]شما می توانید در اتاق خواب یدکی بخوابید

13. We usually sleep in on Sunday mornings.
[ترجمه ترگمان]ما معمولا صبح های یکشنبه خواب می بینیم
[ترجمه گوگل]ما معمولا در صبح روز یکشنبه می خوابیم

14. I usually sleep in at the weekends.
[ترجمه عاشق زبان انگلیسی] من معمولاً در روز های آخر هفته تا دیر وقت می خوابم ( معمولاً در روز های آخر هفته دیر از خواب بیدار می شوم )
[ترجمه ترگمان]معمولا آخر هفته خوابم می برد
[ترجمه گوگل]من معمولا در تعطیلات آخر هفته می خوابم

15. My brother and I sleep in the same room.
[ترجمه ترگمان]من و برادرم تو یه اتاق می خوابیم
[ترجمه گوگل]برادر من و من در همان اتاق خوابیم

پیشنهاد کاربران

زیاد در خواب ماندن . دیر از خواب برخاستن

تا لنگ ظهر خوابیدن، دیر از خواب پا شدن

sleep later than usual

با اراده خود دیر از خواب بیدار شدن
Over sleep: خواب ماندن بدون اراده
Good luck guys

بیشتر خوابیدن

بیشتر خوابیدن، درخواب ماندن، درخوابیدن
intransitive verb.
1 : to sleep where one is employed.
2a : oversleep.
2b : to sleep late intentionallyتعمدا.


Sleep over
خواب موندن

stay awake ( not sleep )


کلمات دیگر: