1. The poor student dreaded going to school each morning.
دانش اموز ضعیف هر صبح از رفتن به مدرسه وحشت داشت
2. He had a dread feeling about the challenge he was about to face.
از چالشی که قرار بود با آن مواجه شود، احساس ترس داشت
3. I dread going into that deserted house.
می ترسم وارد آن خانه متروکه شوم
4. dread secret weapons
سلاح های مخوف سری
5. a dread disease
بیماری وحشت انگیز
6. his dread of god's wrath . . .
بیم او از خشم خداوند . . . .
7. nameless dread
وحشت بیان نکردنی
8. they dread any kind of change
آنان از هر گونه تغییر هراس دارند.
9. (shakespeare) the dread of something after death
هراس از چیزی پس از مرگ
10. an instinctive dread of mice
ترس فطری از موش
11. stand in dread of
بیم داشتن از،هراسیدن از
12. he was smitten with dread
وحشت زده شد.
13. she lived in hourly dread
او در هراس دایم بسر می برد.
14. nowadays aids is a worldwide dread
این روزها بیماری ایدز هراسی جهان گیر است.
15. a bunch of tired old men who dread new things
یک مشت پیر و وامانده که از چیزهای تازه می ترسند
16. we awaited the coming of the storm with dread
با دلهره در انتظار آمدن توفان بودیم.
17. Burnt bairns dread the fire.
[ترجمه ترگمان]دل و روده آدم را از آتش بیرون می برد
[ترجمه گوگل]سوختگی های سوختگی آتش می کشد
18. I dread to think what will happen if they get elected .
[ترجمه ترگمان]می ترسم اگر آن ها انتخاب شوند چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]من دلم می خواهد فکر کنم چه اتفاقی خواهد افتاد اگر آنها انتخاب شوند
19. I dread to think what will become of them if they lose their home.
[ترجمه ترگمان]می ترسم فکر کنم که اگر خانه آن ها را از دست بدهند چه بر سرشان خواهد آمد
[ترجمه گوگل]من دلم می خواهد فکر کنم اگر آنها خانه خود را از دست بدهند چه خواهد شد
20. She has a dread of hospitals.
[ترجمه ترگمان]او از بیمارستان ها می ترسید
[ترجمه گوگل]او نگران بیمارستان است
21. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
22. The prospect of working full-time fills me with dread.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز کار تمام وقت مرا با وحشت پر می کند
[ترجمه گوگل]چشم انداز کار تمام وقت مرا هراس می کند
23. She thought with dread of the cold winters to come.
[ترجمه ترگمان]با وحشت از زمستان سرد به فکر فرو رفت
[ترجمه گوگل]او با نگرانی از زمستان های سرد برای آمدن فکر کرد
24. I dread going to the dancing parties.
[ترجمه ترگمان]من از رفتن به مهمونی رقص وحشت دارم
[ترجمه گوگل]من نگران رفتن احزاب رقص هستم
25. We lived in mortal dread of him discovering our secret.
[ترجمه ترگمان]ما در وحشتی مرگبار زندگی می کردیم که راز ما را کشف کند
[ترجمه گوگل]ما در نگرانی فانی از او کشف راز ما زندگی می کردند