کلمه جو
صفحه اصلی

uninviting

انگلیسی به فارسی

ناامید کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of inviting.
مشابه: forbidding

• unappealing, unattractive

جملات نمونه

1. The building was cold, dark, and uninviting.
[ترجمه ترگمان]ساختمان سرد و تاریک و غیر طبیعی بود
[ترجمه گوگل]ساختمان سرد، تاریک و ناخوشایند بود

2. The hotel room was bare and uninviting.
[ترجمه ترگمان]اتاق هتل خالی و غیر طبیعی بود
[ترجمه گوگل]اتاق هتل لخت و بی ادب بود

3. He faced the uninviting prospect of a two-hour wait for the next train.
[ترجمه ترگمان]پس از یک ساعت دو ساعت منتظر قطار بعدی شد
[ترجمه گوگل]او با چشم انداز غیرقابل انتظار دو ساعت انتظار برای قطار بعدی روبرو شد

4. The water looked cold and uninviting.
[ترجمه ترگمان]آب سرد و غیر طبیعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]آب سرد و ناخوشایند بود

5. Shops were dark, cold and uninviting. Familiar landmarks, like the neons of theatres and cinemas, disappeared.
[ترجمه ترگمان]مغازه ها تاریک، سرد و جالب بودند علائم شناخته شده ای مانند the سینما و سینما از بین رفتند
[ترجمه گوگل]مغازه ها تاریک، سرد و بی ادب بودند نشانه های شناخته شده، مانند نئون های تئاتر و سینما، ناپدید شدند

6. This uninviting prospect was offered to a people who, in name at any rate, had tasted independence.
[ترجمه ترگمان]این دورنمای جالب توجهی به افرادی ارائه می شد که به هر حال، طعم استقلال را چشیده بودند
[ترجمه گوگل]این چشم انداز ناخوشایند به افرادی ارائه شد که به هر قیمتی مستقل بودند

7. The snow-covered coast looked bleak and uninviting.
[ترجمه ترگمان]ساحل پوشیده از برف غیر طبیعی و غیر طبیعی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سواحل تحت پوشش برف، دلتنگ و ناخوشایند بود

8. The rear of his house looked blank and uninviting, like a beachfront park after closing time.
[ترجمه ترگمان]پشت خانه او مثل یک پارک ساحلی پس از بسته شدن به ساحل به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]عقب در خانه اش خالی بود و ناخودآگاه، مانند یک پارک ساحلی پس از بستن زمان

9. She really uninviting, but she is a really nice lady inside.
[ترجمه ترگمان]به نظر خیلی جالب می آید، اما زن واقعا خوبی است
[ترجمه گوگل]او واقعا ناخوشایند است، اما او بانوی واقعا عالی است

10. If breathing carbon dioxide seems uninviting, the density of the air will appear worse.
[ترجمه ترگمان]اگر تنفس دی اکسید کربن به نظر جالب می رسد، چگالی هوا بدتر خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر تنفس دی اکسید کربن ناخوشایند باشد، چگالی هوا بدتر می شود

11. The room looked very uninviting with on furnishings.
[ترجمه ترگمان]اتاق با مبل و اثاثیه بسیار جالب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]اتاق با مبلمان مورد نظر بسیار ناخوشایند بود

12. An uninviting, cluttered bedroom with worn-out linens and harsh lighting do not set the right mood.
[ترجمه ترگمان]یک اتاق خواب شلوغ و شلوغ با ملحفه فرسوده و نورپردازی سخت باعث ایجاد حالت مناسب نمی شود
[ترجمه گوگل]یک اتاق نشیمن ناپیدا، با لباسی نازک و روشنایی خشن، خلق و خوی مناسب را تنظیم نمی کند

13. The old part of the city is tiny and uninviting.
[ترجمه ترگمان]قسمت قدیمی شهر کوچک و جالب است
[ترجمه گوگل]بخش قدیم شهر کوچک و ناخوشایند است

14. The fault lay not with Alison but with her surroundings, soulless and uninviting.
[ترجمه ترگمان]تقصیر از آلیسون نبود، بلکه با محیط اطرافش، بی روح و بی روح بود
[ترجمه گوگل]گسل نه با آلیسون، بلکه با محیط اطرافش، بی روح و بی رحم بود

پیشنهاد کاربران

( especially of a place or prospect ) not attractive.
ناخوشایند، ناجالب

دل نچسب


کلمات دیگر: