با صدای بلند
fiddly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• (british) bothersome, annoying, awkward
something that is fiddly is difficult to do or use, because it involves small or complicated objects; an informal word.
something that is fiddly is difficult to do or use, because it involves small or complicated objects; an informal word.
جملات نمونه
1. It was a time-consuming and fiddly job.
[ترجمه ترگمان]این یک کار وقت گیر و پرزحمت بود
[ترجمه گوگل]این کار وقت گیر و فریبنده بود
[ترجمه گوگل]این کار وقت گیر و فریبنده بود
2. A fiddly task like threading a needle often makes you frown.
[ترجمه ترگمان]کار پرزحمت مانند نخ کردن یک سوزن اغلب باعث می شود که شما اخم کنید
[ترجمه گوگل]کار ساده ای مانند رشته سوزن اغلب شما را خفه می کند
[ترجمه گوگل]کار ساده ای مانند رشته سوزن اغلب شما را خفه می کند
3. The capsules are fiddly to open.
[ترجمه ترگمان]سینوس ها برای باز کردن پرزحمت هستند
[ترجمه گوگل]کپسول ها به صورت پرده ای باز می شوند
[ترجمه گوگل]کپسول ها به صورت پرده ای باز می شوند
4. Fixing the TV was a fiddly job .
[ترجمه ترگمان]تعمیر این تلویزیون کار پرزحمت بود
[ترجمه گوگل]اصلاح تلویزیون یک کار خنده دار بود
[ترجمه گوگل]اصلاح تلویزیون یک کار خنده دار بود
5. Filleting fish can be quite a fiddly job.
[ترجمه ترگمان]ماهی filleting می تواند کار پرزحمتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]ماهی فیلهتل می تواند کاملا شبیه کاری باشد
[ترجمه گوگل]ماهی فیلهتل می تواند کاملا شبیه کاری باشد
6. Changing a fuse is one of those fiddly jobs I hate.
[ترجمه ترگمان]تغییر یک فیوز یکی از معدود شغل هایی است که من از آن متنفرم
[ترجمه گوگل]تغییر فیوز یکی از این شغل های منفی است که من از آن متنفر هستم
[ترجمه گوگل]تغییر فیوز یکی از این شغل های منفی است که من از آن متنفر هستم
7. Zips are less fiddly than buttons.
[ترجمه ترگمان]zips از دکمه ها کم تر پرزحمت هستند
[ترجمه گوگل]زیپ ها کمتر از دکمه ها هستند
[ترجمه گوگل]زیپ ها کمتر از دکمه ها هستند
8. Repairing a watch is a very fiddly job.
[ترجمه ترگمان]تعمیر یک ساعت کار پرزحمت است
[ترجمه گوگل]تعمیر ساعت یک کار بسیار خنده دار است
[ترجمه گوگل]تعمیر ساعت یک کار بسیار خنده دار است
9. Fish can be fiddly to cook.
[ترجمه ترگمان]ماهی می تواند پرزحمت باشد
[ترجمه گوگل]ماهی می تواند به صورت پخته برای طبخ باشد
[ترجمه گوگل]ماهی می تواند به صورت پخته برای طبخ باشد
10. I hate painting the fiddly bits in the corner.
[ترجمه ترگمان] از نقاشی کردن یه تیکه چوب در گوشه متنفرم
[ترجمه گوگل]من از نقاشی کردن بیت های فریبنده در گوشه متنفرم
[ترجمه گوگل]من از نقاشی کردن بیت های فریبنده در گوشه متنفرم
11. It was very fiddly to do with gloves on.
[ترجمه ترگمان]کار کردن با دستکش خیلی پرزحمت بود
[ترجمه گوگل]با دستکشهای بسیار خفیف بود
[ترجمه گوگل]با دستکشهای بسیار خفیف بود
12. Cooking such small amounts of food can be fiddly and time consuming so try freezing baby-sized portions in ice cube trays.
[ترجمه ترگمان]پخت وپز چنین مقادیر کمی از غذا می تواند آزاردهنده و وقت گیر باشد تا بخش های سایز کودک در سینی های یخ یخی را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]پخت و پز این مقدار کمی از مواد غذایی می تواند به اندازه کافی و وقت گیر باشد، بنابراین سعی کنید انجماد قطعات نوزاد در سینی های مکعب یخ
[ترجمه گوگل]پخت و پز این مقدار کمی از مواد غذایی می تواند به اندازه کافی و وقت گیر باشد، بنابراین سعی کنید انجماد قطعات نوزاد در سینی های مکعب یخ
13. Buttons are fiddly so look out for ones sewn on to elastic loops.
[ترجمه ترگمان]دکمه ها کمی پرزحمت هستند، بنابراین به دنبال ones که به حلقه های الاستیک دوخته شده اند، نگاه کنید
[ترجمه گوگل]دکمه ها به طرز شگفت انگیزی به نظر می رسند، برای کسانی که به حلقه های الاستیک وصل شده اند
[ترجمه گوگل]دکمه ها به طرز شگفت انگیزی به نظر می رسند، برای کسانی که به حلقه های الاستیک وصل شده اند
14. Others will find it far too fiddly and will prefer to continue working on larger, more striking pictures.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر آن را بسیار پرزحمت می یابند و ترجیح می دهند به کار روی تصاویر بزرگ تر و more ادامه دهند
[ترجمه گوگل]دیگران آن را بیش از حد فریاد می کشند و ترجیح می دهند که کارهای بیشتری را برای تصاویر بزرگتر و قابل توجه ادامه دهند
[ترجمه گوگل]دیگران آن را بیش از حد فریاد می کشند و ترجیح می دهند که کارهای بیشتری را برای تصاویر بزرگتر و قابل توجه ادامه دهند
15. This tin - opener is awfully fiddly.
[ترجمه ترگمان]این در باز کننده است
[ترجمه گوگل]این قلع بازکن به شدت فریبنده است
[ترجمه گوگل]این قلع بازکن به شدت فریبنده است
پیشنهاد کاربران
سخت , پیچیده
complicated or detailed and awkward to do or use.
کلمات دیگر: