کلمه جو
صفحه اصلی

footsie


(واژه ی کودکانه) پا

انگلیسی به فارسی

(واژه‌ی کودکانه) پا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: play footsie with
(1) تعریف: (informal) foot (used by or in speaking to children).

(2) تعریف: the act of flirting, or of encouraging a close, mutually beneficial, and usu. secret relationship.

• stealthy flirtatious touching with the feet (under a table); cooperation in a cunning or devious way; (informal) foot (used by children or when speaking to young children)
if someone plays footsie with you, they touch your feet with their own feet, for example under a table, often as a playful way of expressing their romantic or sexual feelings towards you; an informal expression.
the financial times stock exchange 100 index is sometimes referred to as the footsie; an informal word.

جملات نمونه

1. play footsie (with)
1- (به منظور اظهار محبت یا ابراز شهوت) پا به پای کسی مالیدن،زانو به زانوی کسی مالیدن (به ویژه در زیر میز) 2- (مجازی)رابطه ی مخفیانه داشتن با،(مخفیانه) لاس زدن با

2. for years he played footsie with the communists
او سال ها در نهان با کمونیست ها رابطه مخفیانه داشت.

3. She kicked off her shoes and started playing footsie with him.
[ترجمه ترگمان]کفش هایش را درآورد و شروع به دویدن با پا کرد
[ترجمه گوگل]او کفش های خود را پرتاب کرد و شروع به بازی کردن با او کرد

4. Fed up with playing footsie with your missus?
[ترجمه ترگمان]با پاهات پاچه خواری می کنی؟
[ترجمه گوگل]با قهرمانان خود بازی کردید؟

5. And, even then, Morris played footsie with prominent Republicans, such as Sen.
[ترجمه ترگمان]و حتی در آن زمان، موریس footsie را با جمهوریخواهان برجسته، مانند سناتور، بازی کرد
[ترجمه گوگل]و حتی پس از آن، موریس با جمهوریخواهان برجسته مانند سناتور بازی میکرد

6. Any further increase could push Footsie, which started the year at 78 below 000.
[ترجمه ترگمان]هر گونه افزایش بیشتر می تواند Footsie را به جلو براند که در سال جاری در حدود ۰۰۰ نفر شروع شد
[ترجمه گوگل]هر گونه افزایش بیشتر می تواند Footsie را فشار دهد، که سال جاری را در 78 پایینتر از 000 آغاز کرد

7. He's playing footsie with the conservatives.
[ترجمه ترگمان]او در حال بازی با محافظه کاران است
[ترجمه گوگل]او با محافظه کاران بازی می کند

8. Senators and congressmen play footsie ( with each other ) while the situation gets steadily worse.
[ترجمه ترگمان]سناتورها و اعضای کنگره footsie (با یکدیگر)بازی می کنند در حالی که وضعیت به طور ثابت بدتر می شود
[ترجمه گوگل]سناتورها و کنگره ها در حالی که وضعیت به طور پیوسته بدتر می شود، با یکدیگر بازی می کنند

9. She kept playing footsie with him under the table.
[ترجمه ترگمان]اون همش زیر میز با پا انگولکش می کرد
[ترجمه گوگل]او در زیر میز بازی کرد

10. She kept playing footsie with me under the table.
[ترجمه ترگمان]اون داشت با من زیر میز پا می زد
[ترجمه گوگل]او در زیر میز بازی با من تمرین کرد

11. Politicians and labour leaders are playing footsie with each other while rail services get steadily worse.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران و رهبران کارگری در حال بازی با یکدیگر هستند در حالی که خدمات ریلی به طور یکنواخت بدتر می شوند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران و رهبران کار با همدیگر در کنار هم قرار می گیرند در حالی که خدمات راه آهن به طور پیوسته بدتر می شوند

12. Have you at least played footsie with her?
[ترجمه ترگمان]حداقل تا حالا با پا پا باه ام بازی کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما حداقل با او بازی کرده اید؟

13. Don't play footsie with me.
[ترجمه ترگمان]با من پا پا راه نرو
[ترجمه گوگل]با من بازی نکن

14. He is too intelligent to believe that the U. S. can play footsie with Russia while kicking Western Europe on the shins.
[ترجمه ترگمان]او باهوش تر از آن است که باور کند که U اس می تواند با روسیه بازی کند در حالی که در غرب اروپا را به ساق پا شوت می کند
[ترجمه گوگل]او بیش از حد هوشمندانه معتقد است که U S میتواند با روسیه بازی کند و اروپای غربی را بر روی شینها بکشد

For years, he played footsie with the communists.

او سالها در نهان با کمونیستها رابطه مخفیانه داشت.


اصطلاحات

play footsie (with)

1- (به منظور اظهار محبت یا ابراز (ارضای) شهوت) پا به پای کسی مالیدن، زانو به زانوی کسی مالیدن (به ویژه در زیر میز) 2- (مجازی)رابطه‌ی مخفیانه دان با، (مخفیشتانه) لاس زدن با


پیشنهاد کاربران

با پای خود پای دیگری را لمس کردن ( بیشتر از زیر میز برای ابراز علاقه )


کلمات دیگر: