1. my heart started to thud and my mouth became dry
قلبم به تاپ تاپ افتاد و دهانم خشک شد.
2. she fell with a dull thud
او با صدای خفه ای افتاد (تلپی افتاد).
3. the sack of sugar fell to the ground with a thud
کیسه ی شکر تالاپی روی زمین افتاد.
4. She tripped and fell with a sickening thud.
[ترجمه ترگمان]او سکندری خورد و با صدای sickening به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]او با درد وحشتناک سقوط کرد
5. His head hit the floor with a dull thud.
[ترجمه ترگمان]سرش با صدای خفه ای به زمین خورد
[ترجمه گوگل]سر او با یک تلنگر خفیف به طبقه برخورد کرد
6. She felt her heart give an extra thud.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد قلبش تندتر می زند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد قلب او را بیشتر می کند
7. The boy fell to the ground with a thud.
[ترجمه ترگمان]پسر با صدای خفه ای به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]پسر با سر و صدا به زمین افتاد
8. She could hear the thud of her own heartbeat sounding heavily in her ears.
[ترجمه ترگمان]او می توانست صدای ضربان قلب خود را در گوش هایش بشنود
[ترجمه گوگل]او می تواند صدای ضربان قلبش را که به شدت در گوشش صدایی دارد بشنود
9. The boulder hit the ground with a resounding thud.
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ با صدای تالاپ خفه ای به زمین برخورد کرد
[ترجمه گوگل]تخته سنگ به زمین افتاد و با صدای تند و تیز
10. I could hear the thud of horses' hooves down the track.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای سم اسبی را که از جاده پایین می امد بشنوم
[ترجمه گوگل]من می توانستم صدای رعد و برق اسب ها را از مسیر بیرون بکشم
11. It fell with a dead thud.
[ترجمه ترگمان]با صدای خفه ای به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]آن را با یک سقوط مرده سقوط کرد
12. The gates shut with a dull thud .
[ترجمه ترگمان]دروازه با صدای خفه ای بسته شد
[ترجمه گوگل]دروازه ها با یک رعد و برق خشن بسته می شوند
13. His head hit the floor with a sickening thud.
[ترجمه ترگمان]سرش با ضربه ای سنگین به زمین خورد
[ترجمه گوگل]سرش به سمت پایین افتاد
14. The street resounded to the thud of marching feet.
[ترجمه ترگمان]در خیابان صدای پای پیاده به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]خیابان به پله های پیاده روی رسیده است
15. She felt her heart thud wildly with fear.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که قلبش از ترس به تپش افتاد
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که قلبش به شدت ترس دارد