1. Now, consider: shrimp, lobster, anchovy, mussel, oyster.
[ترجمه ترگمان]حالا توجه کنید: میگو، خرچنگ، ماهی کولی، صدف، صدف
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در نظر بگیرید: میگو، خرچنگ، anchovy، صدف، صدف
2. The particular larva around which a mussel pearl forms lives in its adult stage in the eider duck.
[ترجمه ترگمان]لارو ویژه ای که در اطراف آن یک مروارید mussel شکل می گیرد در مرحله بزرگسالی خود در اردک eider زندگی می کند
[ترجمه گوگل]لارو خاصی که در آن یک مروارید گاومیش کوهی شکل می گیرد، در مرحله بالایی خود در اردک دیگر زندگی می کند
3. Most mussel feeding Nucella populations in Britain are white.
[ترجمه ترگمان]اکثر mussel تغذیه شده در بریتانیا سفید هستند
[ترجمه گوگل]اکثر ماسیول های تغذیه ای نلسون در بریتانیا سفید هستند
4. You can also try beef heart, mussel, chicken, liver prawn and the like.
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید قلب گوشت گاو، صدف، میگو و میگو را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]شما همچنین می توانید قلب گوشت گاو، گوشت گاو، مرغ، کبد چغندر و مانند آن را امتحان کنید
5. Finally we arrive at my exhibition mussel bed just after the tide has turned.
[ترجمه ترگمان]بالاخره به نمایشگاه من رسید، درست بعد از اینکه جزر و مد به راه افتاد
[ترجمه گوگل]در نهایت ما به تختخواب مادری خود می رسیم فقط پس از گذر از جزر و مد تبدیل شده است
6. Specialities include mussel and onion stew and chicken de vaux.
[ترجمه ترگمان]specialities شامل خورش بادام زمینی و خورش بادام زمینی و مرغ de هستند
[ترجمه گوگل]تخصصهای گوناگون عبارتند از گوشت گاو و پیاز و مرغ دواو
7. Rich oyster, mussel, clam, snail, seaweed, laver and other shellfish, algae.
[ترجمه ترگمان]صدف، صدف، حلزون، حلزون، جلبک دریایی، جلبک دریایی، جلبک دریایی و دیگر صدف، جلبک ها
[ترجمه گوگل]صدف غنی، صدف، کرفس، حلزون، جلبک دریایی، دریاچه و دیگر ماهی های دریایی، جلبک
8. Morphologies of glochidium and juvenile mussel were studied during parasitic metamorphosis development of Anodonta woodiana pacifica.
[ترجمه ترگمان]morphologies of و mussel نوجوان در طول توسعه دگردیسی انگلی of woodiana مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]مورفولوژی گلچیدیوم و میانسال جوانه در طی تحول انگیز انگیزه آنودونتا چوبا پیکیچا مورد بررسی قرار گرفت
9. How many is Guizhou Fukuizumi clam freshwater mussel river entrance ticket?
[ترجمه ترگمان]چند نفر از entrance آب شیرین آب شیرین \"clam\" هستن؟
[ترجمه گوگل]چند بلیط جوی هونگ فووویزومی کوهنوردی آب شیرین مسیل رودخانه است؟
10. Ltd. is a leading enterprise in Zhejiang Province mussel industrial a large enterprise of Zhejiang Province.
[ترجمه ترگمان]با مسئولیت محدود یک شرکت پیشرو در استان Zhejiang در صنعت بزرگ استان Zhejiang است
[ترجمه گوگل]آموزشی ویبولیتین یک شرکت پیشرو در استان ژجیانگ mussel صنعتی یک شرکت بزرگ از استان ژجیانگ است
11. It was a steeplechase over rock and sand, like crossing mussel beds when the tide is out.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که از روی سنگ و ماسه ها، مثل عبور از بس تر آب، مثل عبور از بس تر آب، از روی مانع عبور می کرد
[ترجمه گوگل]این هواپیما بیش از سنگ و شن و ماسه بود، مانند عبور از تپه های مسیل زمانی که جزر و مد خارج می شد
12. On Sept. another Premium pipe became plugged up, sending more waste into the Mussel Fork.
[ترجمه ترگمان]در روز یکم ماه سپتامبر، یک لوله پولی دیگر بسته شد و زباله های بیشتری به \"فورک فورک\" ارسال شد
[ترجمه گوگل]در سپتامبر یکی دیگر از لوله های حق بیمه، متصل شده بود، فرستادن مواد زائد بیشتری به مسیل چنگال
13. We climb up granite bluffs overlooking vast beds of mussel and seaweed,(sentence dictionary) from which we search the horizon for unknown islands.
[ترجمه ترگمان]ما از bluffs گرانیت بالا می رویم که به بس ترهای وسیع of و جلبک دریایی تکیه می کنیم (فرهنگ لغت جمله ای)که ما افق را برای جزایر ناشناخته جستجو می کنیم
[ترجمه گوگل]ما صخره ها را بر روی گرانیت می گذاریم و به تخت های گسترده ای از گوزن و جلبک دریایی (فرهنگ لغت جمله) نگاه می کنیم که از افق آن برای جزایر ناشناخته جستجو می کند
14. The full impact on the economically important fishing industry, in particular the mussel and shellfish beds, has yet to be determined.
[ترجمه ترگمان]تاثیر کامل بر صنعت ماهیگیری مهم اقتصادی، به ویژه بس ترهای روغنی و صدف، هنوز مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]تأثیر کامل بر صنعت ماهیگیری مهم اقتصادی، مخصوصا تختخواب و صدفها، هنوز مشخص نشده است
15. Thus, extirpation of that fish in a stream or river leads inevitably to the loss of the dependent mussel species.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، extirpation از آن ماهی ها در آب و یا رودخانه ها به طور اجتناب ناپذیری منجر به از دست رفتن گونه های mussel وابسته می شود
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، از بین بردن این ماهی ها در جریان یا رودخانه ناگزیر به از دست دادن گونه های مضر وابسته می شود