کلمه جو
صفحه اصلی

bird


معنی : پرنده، مرغ، جوجه
معانی دیگر : پرنده (رده ی aves)، (عامیانه) آدم (به ویژه اگر قدری غیرعادی باشد)، (انگلیس - خودمانی) زن جوان، پرنده ی خشکی (در مقابل پرنده ی آبی: waterfowl)، کبوتر مصنوعی (در تمرین تیراندازی و شکار)، پرنده ی سفالین یا چوبین، (در برخی بازی ها) شاتل کاک، توپ پردار، صدایی که از به لرزه درآوردن لب ها ایجاد شود (به نشان مخالفت یا تمسخر)، شیشکی، (خودمانی) موشک، پرتابه، به شکار پرنده رفتن، پرنده شکار کردن، پرنده گرفتن، به مشاهده ی پرندگان پرداختن، پرنده بینی کردن، مره، مرغان
bird(ie)
ضربه کمتراز استاندارد درهر بخش ورزش : امتیاز گرفتن با ضربه کمتر از استاندارد

انگلیسی به فارسی

پرنده، مرغ، جوجه، مرغان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: birds of a feather, kill two birds with one stone
(1) تعریف: a warm-blooded, egg-laying vertebrate animal with wings and feathers, which usu. has the ability to fly.

(2) تعریف: (informal) an odd person.

(3) تعریف: (slang) a contemptuous noise made with the mouth; raspberry.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: birds, birding, birded
مشتقات: birdlike (adj.)
(1) تعریف: to view birds in their natural surroundings.

(2) تعریف: to hunt or catch birds.

• watch and study birds in their natural environment
fowl, plumed or feathered animal; fellow, guy; girl, lass (slang); helicopter, airplane, aircraft (military slang)
a bird is a creature with feathers and wings. most birds can fly.
if you say that a bird in the hand is worth two in the bush, you mean that it is better to keep what you already have than to risk losing it by trying to achieve something else.
if you say that something will kill two birds with one stone, you mean that two things are achieved rather than just one.
if you say that something is for the birds, you mean that it is silly; used in informal american english.

مترادف و متضاد

پرنده (اسم)
bird, fowl, volant

مرغ (اسم)
bird, fowl, poultry, hen, hen bird

جوجه (اسم)
chick, bird, chicken, brood, squab

flying animal


Synonyms: feathered creature, fowl, game


جملات نمونه

1. bird migration
کوچ پرندگان

2. a bird alighted on the leafless branch
پرنده ای بر شاخه ی بی برگ نشست.

3. a bird cage
قفس پرنده

4. a bird entangled in the coils of a net
پرنده ای که در حلقه های تور گیر افتاده است

5. a bird flapping its wings
پرنده ای که بال می زند.

6. a bird makes wing toward her nest
پرنده ای به سوی لانه ی خود پرواز می کند.

7. a bird mounting from the sea
پرنده ای که از دریا به بالا می رود

8. a bird of low flight
پرنده ی کوته پرواز

9. a bird spreads its wings
پرنده بال های خود را می گستراند.

10. a bird that shears the spring sky
پرنده ای که آسمان بهاری را می شکافد

11. a bird thrashing its wings
پرنده ای که پر و بال می زند

12. a bird was tilting among the branches
پرنده ای در میان شاخ و برگ پس و پیش می رفت.

13. a bird with a shrill call
پرنده ای با صدای گوشخراش

14. a bird with a yellow breast
پرنده ای با سینه ی زرد

15. the bird circled and alighted on the branch
پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.

16. the bird escaped from the cage
مرغ از قفس پرید.

17. the bird is not itself today
پرنده امروز خودش نیست (مثل هر روزش نیست).

18. the bird is shut in a cage
پرنده در قفس گرفتار است.

19. the bird made a low swoop toward the lake
پرنده به سوی دریاچه شیرجه ی کوتاهی زد.

20. the bird sat on the peak of the shingled roof
پرنده روی تیزه ی شیروانی نشست.

21. the bird spreads its wings
پرنده بال های خود را گسترده می کند.

22. the bird was flirting its tail
پرنده دم خود را می جنباند.

23. this bird has white feathers
این پرنده پرهای سفید دارد.

24. a bird in the hand is worth two in the bush
سیلی نقد به از حلوای نسیه

25. the bird has flown
تیر از کمان رها شده است،فرار کرد و رفت،دیگر دیر شده

26. a red-bellied bird
پرنده ی سینه سرخ

27. a red-chested bird
پرنده ی سینه سرخ

28. a small bird flipping over the rocks
پرنده ی کوچکی که روی صخره ها به راست و چپ می رفت.

29. a swamp bird
مرغ باتلاق زی

30. a swimming bird
پرنده ی شناگر

31. an immigrant bird
پرنده ی مهاجر (در کوچ)

32. interested in bird life
علاقه مند به زندگی پرندگان

33. the little bird made an essay at flying
پرنده ی کوچک کوشید که پرواز کند (بال های خود را آزمود).

34. the mother bird was feeding her chicks
پرنده ی مادر جوجه های خود را غذا می داد.

35. an early bird
سحرخیز،زودآیند (کسی که زود برمی خیزد یا می رسد و غیره)

36. the early bird catches the worm
کرم نصیب مرغی می شود که سحرخیز است،سحرخیز باش تا کامروا شوی

37. the early bird catches the worm
سحرخیز باش تا کامروا شوی

38. a fish and bird preserve
منطقه ی حفاظت شده ی ماهی و پرندگان

39. to free a bird
پرنده ای را آزاد کردن

40. eat like a bird
کم خوراک بودن

41. he is a rare bird
او مرد عجیب و غریبی است.

42. one shot fetched the bird down
یک تیر پرنده را به زیر آورد.

43. she sings like a bird
او مانند پرنده آواز می خواند.

44. the call of a bird
صدای پرنده

45. the steady flap of bird wings
صدای مداوم بال پرندگان

46. to release a caged bird
پرنده ی در قفس را آزاد کردن

47. oh, that i were a bird . . . !
کاشکی که من مرغی بودم . . . !

48. she sang like a caged bird
همچون پرنده ای در قفس آواز می خواند.

49. the dismal song of a bird that has lost her mate
نغمه ی غم افزای پرنده ای که جفت خود را از دست داده است

50. the wing stroke of a bird
حرکت بال پرنده

51. a dove is a kind of bird
کبوتر یک نوع پرنده است.

52. go set this trap for another bird
برو این دام بر مرغ دگر نه

53. this area has been declared a bird sanctuary
این ناحیه به عنوان یک ایمنگاه پرندگان اعلام شده است.

54. the expansion of the wing of a bird
گسترش بال یک پرنده

55. an illusion that he was flying like a bird
این توهم که داشت همچون پرنده پرواز می کرد

56. hardly had i opened the window than the bird flew out
تا پنجره را باز کردم پرنده بیرون پرید.

57. (coleridge) he prayeth well, who loveth well both man and bird and beast
دعای خوب را کسی می کند که بیشترین محبت ها را هم نسبت به انسان ها و هم نسبت به پرندگان و چارپایان دارد.

Most birds lay eggs.

اکثر پرندگان تخم می‌گذارند.


He is a rare bird.

او مرد عجیب و غریبی است.


I saw some rare birds there.

تکه‌های خوبی در آنجا دیدم.


اصطلاحات

a bird in the hand is worth two in the bush

سیلی نقد به از حلوای نسیه


birds of a feather

اشخاص دارای سلیقه یا ویژگی‌های همانند


birds of a feather fly together

کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز


eat like a bird

کم خوراک بودن


for the birds

(عامیانه) چرند، بی‌ارزش، بی‌فایده، بدردنخور، احمقانه


kill two birds with one stone

با یک تیر دو نشان زدن


the bird has flown

تیر از کمان رها شده است، فرار کرد و رفت، دیگر دیر شده


the birds and the bees

(عامیانه) واقعیات درباره‌ی امور جنسی (به نحوی که بچه بفهمد)


پیشنهاد کاربران

پرنده و گنجشک

گنجشک

a bird was flying in the sky ♿️
یک پرنده داشت در آسمان پرواز میکرد

I have two birds and one of them is black a
من دوتا پرنده دارم و یکی از آنها سیاه است .



تو بریتیش به معنای دوست پسر

bird یعنی پرنده

جمله با پرنده Sentence with bird

I don't like black bird
من پرنده ی سیاه دوست ندارم

Sandy takes food for birds.
سندی برای پرندگان غذا میبرد.


کلمات دیگر: