1. in pursuit of happiness
در جستجوی خوشبختی
2. in pursuit of (something)
به دنبال (چیزی)،در پی چیزی
3. in hot pursuit
از نزدیک در تعقیب
4. in hot pursuit
سخت در تعقیب
5. he wasted his life in pursuit of unworthy causes
او عمر خود را در پی هدف های ناشایسته حرام کرد.
6. they urged their horses in furious pursuit
آنها دیوانه وار با اسب های خود به جلو می تاختند.
7. we went into the forest in pursuit of the thief
به دنبال دزد وارد جنگل شدیم.
8. a cat with the dogs in hot pursuit
گربه ای که سگ ها سخت در تعقیب او بودند
9. Dreams don't abandon a painstaking pursuit of the people, as long as you never stop pursuing, you will bathe in the brilliance of the dream.
[ترجمه ترگمان]رویاها، پی گیری دشوار مردم را رها نمی کنند، تا زمانی که هرگز پی گیری را متوقف نکنید، در درخشش این رویا، حمام خواهید داشت
[ترجمه گوگل]رویاها یک پیگیری دقیق از مردم را رها نکنید، تا زمانی که هرگز متوقف نشوید، درخشندگی رویا را می سوزانید
10. The vigorous pursuit of policies is no guarantee of success.
[ترجمه ترگمان]پی گیری شدید سیاست ها تضمینی برای موفقیت نیست
[ترجمه گوگل]پیگیری شدید سیاست ها تضمین موفقیت نیست
11. The pursuit of profit was the main reason for the changes.
[ترجمه ترگمان]دنبال کردن سود دلیل اصلی تغییرات بود
[ترجمه گوگل]پیگیری سود دلیل اصلی تغییرات بود
12. But the market is the pursuit of friendship, mutual tired, I finally left.
[ترجمه ترگمان]اما بازار به دنبال دوستی، دو طرفه، و بالاخره باقی مانده است
[ترجمه گوگل]اما بازار پیگیری دوستی است، متقابل خسته، من بالاخره ترک کردم
13. The company is ruthless in its pursuit of profit.
[ترجمه ترگمان]شرکت در تعقیب سود آن بی رحم است
[ترجمه گوگل]این شرکت در جستجوی سود خود بی رحم است
14. Politicians dress up their ruthless ambition as a pursuit of the public good.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران جاه طلبی بیرحمانه خود را به عنوان پی گیری منافع عمومی به پا می کنند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران به دنبال دستیابی به منافع عمومی هستند
15. She is absorbed in the pursuit of knowledge.
[ترجمه ترگمان]او در تعقیب دانش مستغرق است
[ترجمه گوگل]او در پیگیری دانش جذب شده است
16. He devoted his waking hours to the single-minded pursuit of his goal.
[ترجمه ترگمان]او ساعات بیداری خود را وقف دنبال کردن هدف خود کرد
[ترجمه گوگل]او ساعتهای بیداری خود را به دنبال هدف خاص خود اختصاص داد