1. 'Where to, buddy?' the driver asked.
[ترجمه مهدی] کجا میری رفیق ؟راننده پرسید
[ترجمه مهرداد معدنی] کجا برسونمت رفیق ؟ راننده پرسید
[ترجمه علی رضا] راننده پرسید:کجا بریم رفیق؟
[ترجمه ترگمان]کجا بریم رفیق؟ راننده پرسید:
[ترجمه گوگل]'کجا، دوست؟' راننده پرسید
2. For many days now Buddy and Joe had appeared to be more and more tangled up in secrets.
[ترجمه سید اکبر] حالا چند روزه که جو و رفیقش بیشتر با جیک و پوک همدیگه آشنا شدن .
[ترجمه ترگمان]برای چند روز رفیق و جو به نظر می رسید که بیشتر و بیشتر در نهان به هم گره خورده اند
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از روزها، دوستان و جو ظاهرا در اسرار بیشتر و بیشتر درهم ریختند
3. Catch you later,buddy!
[ترجمه ترگمان]بعدا میبینمت، رفیق
[ترجمه گوگل]بعدا، دوستانت را بگیر
4. Drink up and go home, buddy.
[ترجمه ترگمان] بخور و برو خونه، رفیق
[ترجمه گوگل]نوشیدن و رفتن به خانه، دوستان
5. Her driving buddy was in trouble.
[ترجمه Pri] رفیق راننده اش در دردسر افتاده بود
[ترجمه ترگمان] رفیق driving تو دردسر افتاده بود
[ترجمه گوگل]دوستان راننده او در معرض مشکل بودند
6. You and your neighbour might want to buddy up to make the trip more enjoyable.
[ترجمه ترگمان]ممکن است شما و همسایه تان دوست داشته باشید دوست داشته باشند تا سفر را لذت بخش تر کنند
[ترجمه گوگل]شما و همسایگانتان ممکن است بخواهند دوستانه شوند تا سفر لذت بخش تر باشد
7. HI! What's up, buddy?
[ترجمه Sss] سلام چه خبر رفیق؟
[ترجمه ترگمان]! HI - - - - - - - چه خبر، رفیق؟
[ترجمه گوگل]سلام! چه خبر؟
8. The school uses a buddy system to pair newcomers with older students.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه از یک سیستم رفقا برای جفت کردن تازه واردها با دانش آموزان بزرگ تر استفاده می کند
[ترجمه گوگل]مدرسه از یک سیستم دوستانه برای پیوستن تازه واردین به دانشجویان مسن استفاده می کند
9. Get out of my way, buddy!
[ترجمه ترگمان]ازسر راهم برو کنار، رفیق
[ترجمه گوگل]از راه من بیرون بیایید
10. Whoever planted that tree beat Mr Buddy by a mile.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که اون درخت رو کاشته آقای \"بادی\" رو تا یه مایلی کتک زده
[ترجمه گوگل]هرکسی که این درخت را کاشت، آقای بادی را ضربدری کرد
11. He and buddy Chuck Bauman have been circulating petitions for months asking voters to repeal property taxes.
[ترجمه ترگمان]او و دوستش چاک اید چندین ماه است که در حال گردش هستند و از رای دهندگان خواسته اند تا مالیات اموال را لغو کنند
[ترجمه گوگل]او و همکارانش چاک باومن چند ماه است که تقاضای تقاضای رای دهندگان برای لغو مالیات بر دارایی می کنند
12. They therefore blame not the buddy system but political patronage for government inefficiency.
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها این سیستم رفیق را سرزنش نمی کنند بلکه حمایت سیاسی برای ناکارآمدی دولت هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین آنها نظام مادی را متهم نمی کنند بلکه حمایت سیاسی برای ناکارآمدی دولت
13. And taking on the computer-generated demons with a buddy was more fun than playing alone.
[ترجمه ترگمان]و با گرفتن کامپیوتر شیطانی با یک رفیق، بیشتر از بازی کردن لذت می برد
[ترجمه گوگل]و با استفاده از شیاطین کامپیوتری با یک دوست، سرگرم کننده تر از بازی کردن به تنهایی بود
14. In a written order, Yeltsin charged his erstwhile buddy with slandering the president and his family and disclosing state secrets.
[ترجمه ترگمان]یلتسین در یک دستور کتبی، رفیق سابقش را با تهمت زدن به رئیس جمهور و خانواده اش و فاش کردن اسرار دولتی متهم کرد
[ترجمه گوگل]یلتسین در یک نظم نوشتاری، از وی خواسته بود که با رئیس جمهور و خانواده اش مخالفت کند و اسرار دولتی را افشا کند
15. Buddy Ryan gave him the best defense ever assembled.
[ترجمه ترگمان]رفیق رایان بهترین دفاع رو به اون داده
[ترجمه گوگل]خانم رایان بهترین دفاع را برای او به ارمغان آورد