1. The evil [evils] we bring on ourselves are the hardest to bear.
[ترجمه ترگمان]شیطانی که ما خودمان باخود می آوریم از همه سخت تر است
[ترجمه گوگل]بدی هایی که ما به خودمان تحمیل می کنیم سخت ترین کار است
2. The evils we bring on ourselves are the hardest to bear.
[ترجمه حمید] تحمل کردن بلاهایی که خودمان به وجود می آوریم دشوار تر است.
[ترجمه حمید ملک زاده] تحمل کردن بلاهایی خودمان به وجود می آوریم دشوار تر است.
[ترجمه ترگمان]بلاهایی که بر سر خودمان می آوریم از همه سخت تر است
[ترجمه گوگل]بدبختی که ما به خودمان می آوریم سخت ترین کار است
3. The timely rain will certainly bring on the crops.
[ترجمه ترگمان]باران به موقع به طور حتم محصول را خواهد آورد
[ترجمه گوگل]باران به موقع قطعا محصول را به ارمغان خواهد آورد
4. That incident will surely bring on a crisis.
[ترجمه ترگمان]این حادثه قطعا موجب بروز یک بحران خواهد شد
[ترجمه گوگل]این حادثه مطمئنا بحران ایجاد خواهد کرد
5. Severe shock can bring on an attack of acne.
[ترجمه ترگمان]یک شوک شدید می تواند منجر به حمله آکنه شود
[ترجمه گوگل]شوک شدید می تواند به حمله آکنه منجر شود
6. That thought was enough to bring on near hysteria.
[ترجمه ترگمان]این فکر به اندازه ای بود که به حالت عصبی نزدیک شود
[ترجمه گوگل]این اندیشه به اندازه کافی برای نزدیک شدن به هیستری بود
7. We need to bring on the young players quickly.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز داریم که بازیکنان جوان را به سرعت جذب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید بازیکنان جوان را سریع ببریم
8. Stress can bring on an asthma attack.
[ترجمه ترگمان]استرس می تواند باعث حمله به آسم شود
[ترجمه گوگل]استرس می تواند یک حمله آسم ایجاد کند
9. Teachers have to bring on the bright children and at the same time give extra help to those who need it.
[ترجمه ترگمان]معلمان باید کودکان روشن را جذب کنند و در عین حال به کسانی که به آن نیاز دارند کمک بیشتری می کنند
[ترجمه گوگل]معلمان باید بچه های روشن را به ارمغان بیاورند و در عین حال به کسانی که به آن نیاز دارند کمک بیشتری می دهند
10. Study should bring on your Maths.
[ترجمه ترگمان]مطالعه باید ریاضی شما را به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]مطالعه باید روی ریاضیات شما باشد
11. For some people, becoming a parent can bring on an identity crisis.
[ترجمه ترگمان]برای برخی افراد، تبدیل شدن به یک والد می تواند یک بحران هویت را ایجاد کند
[ترجمه گوگل]برای برخی افراد، تبدیل شدن به یک والد می تواند یک بحران هویت ایجاد کند
12. This warm weather should bring on the crops.
[ترجمه ترگمان]این آب و هوای گرم باید محصول را به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]این آب و هوای گرم باید محصولات را به ارمغان بیاورد
13. This enables you to learn which mental states bring on tension and which ones calm it.
[ترجمه ترگمان]این به شما این امکان را می دهد که یاد بگیرید کدام حالات ذهنی تنش را بالا می برند و آن را آرام می کنند
[ترجمه گوگل]این به شما این امکان را می دهد که بفهمید که حالت های ذهنی بر تنش ها وارد می شوند و آن ها را آرام می کند
14. Bring on the clowns.
[ترجمه ترگمان] دلقک ها رو بیارین
[ترجمه گوگل]بر روی دلقک ها قرار دهید
15. Nader is untroubled by the prospect of helping bring on the dark night of a Bush presidency.
[ترجمه ترگمان]نادر است که انتظار کمک در شب تاریک ریاست جمهوری بوش را ندارد
[ترجمه گوگل]نادر با نگرانی از کمک به ایجاد شب تاریک ریاست جمهوری بوش مواجه می شود