1. worse luck
بدبختانه،متاسفانه
2. worse off
1- در وضع بدتر 2- دارای درآمد کمتر
3. if worse comes to worst
اگر بدتر بدترین شود (در بدترین صورت)
4. an even worse mistake
اشتباه حتی بدتر
5. for the worse
در حال بدتر شدن،رو به وخامت
6. make matters worse
وضع را بدتر کردن
7. my handwriting is worse than yours
خط من از خط شما بدتر است.
8. the patient became worse
حال بیمار بدتر شد.
9. we might be worse off at that
ممکن است وضعمان از آن هم بدتر باشد.
10. what forfeit (is) worse than the loss of honor?
چه تاوانی بدتر از ازدست دادن شرف (است)؟
11. from bad to worse
از بد بدتر
12. his bark is worse than his bite
هارت و پورت او زیاد است،اهل عمل نیست ولی سر و صدایش زیاد است
13. their bark is worse than their bite
هیاهو می کنند ولی کاری از ایشان ساخته نیست،فقط هارت و پورت می کنند،سر و صدایشان از صدمه و زیانشان بیشتر است
14. heretics are usually treated worse than infidels
معمولا با مرتدها بیشتر بدرفتاری می شود تا با کفار.
15. it is none the worse for wear
در اثر استعمال به هیچ وجه بدتر نشده است.
16. the weather has become worse
هوا بدتر شده است.
17. he believes that amorality is worse than immorality
او معتقد است که بی توجهی به اخلاقیات از فساد اخلاقی بدتر است.
18. he considered human beings as worse than bugs
او انسان ها را پست تر از حشرات می دانست.
19. his untimely death made matters worse
مرگ نابهنگام او وضع را بدتر کرد.
20. the more he drank, the worse became his articulation
هر چه بیشتر مشروب خورد شمردگی حرف هایش بدتر شد.
21. he is forever dosing and getting worse too
او همیشه دارو می خورد و حالش هم بدتر می شود.
22. to take a turn for the worse
بدتر شدن،وخیم تر شدن
23. the sore on my neck is getting worse
زخم گردنم دارد بدتر می شود.
24. the patient's condition was no better but rather grew worse
وضع بیمار بهتر نبود بلکه بدتر شده هم بود.
25. Praise makes good men better, and bad men worse.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که مردان خوبی هستند و آدم های بد بدتر
[ترجمه گوگل]ستایش، مردان خوب را بهتر می کند و مردان بد بدتر می شوند
26. He best can pity who has felt the worse.
[ترجمه ترگمان]او بهترین کسی است که از این بدتر احساس می کند
[ترجمه گوگل]او بهترین است می تواند تاسف که احساس بدتر
27. Ill comes often on the back of worse.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از همیشه بر می گردم
[ترجمه گوگل]من اغلب در پشت بدتر می آید
28. There is nothing worse than apathy.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز بدتر از بی عاطفگی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ چیز بدتر از بی تفاوتی وجود دارد
29. A liar is worse than a thief.
[ترجمه ترگمان]دروغ گوی بدتر از یک دزد است
[ترجمه گوگل]دروغگو بدتر از یک دزد است
30. A horse is neither better nor worse for his trappings.
[ترجمه ترگمان]اسب از زین اسب بهتر و بدتر از اسب او نیست
[ترجمه گوگل]اسب نه برای چیزهای او بهتر است و نه بدتر است