1. the annoying noise of the loudspeaker
صدای آزار دهنده ی بلندگو
2. he and his annoying friends
او و دوستان مزاحمش
3. do you take pleasure in annoying others?
آیا از اذیت کردن دیگران لذت می بری ؟
4. It's annoying that the chimneys of those plants in the city eject a lot of smoke every day.
[ترجمه kebria] آزار دهنده است که آن دودکشها روزانه گیاهان زیادی را در شهر از بین میبرند.
[ترجمه ترگمان]آزار دهنده است که دودکش آن گیاهان در شهر هر روز یک عالمه دود بیرون می دهد
[ترجمه گوگل]آزار دهنده است که دودکش های این گیاهان در شهر، روزانه دود زیادی را از بین می برند
5. He's never more annoying than when he's trying to help.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ وقت بیشتر از وقتی که سعی می کنه کمک کنه آزار دهنده نیست
[ترجمه گوگل]او هرگز آزار دهنده تر از زمانی که او در تلاش برای کمک است
6. Jane's always annoying her and she takes it out on me sometimes.
[ترجمه ترگمان]جین همیشه او را آزار می دهد و بعضی وقت ها آن را به من می دهد
[ترجمه گوگل]جین همیشه او را آزار می دهد و گاهی اوقات آن را بر من می گذارد
7. It is annoying when stockings ladder.
[ترجمه ترگمان]این خیلی آزار دهنده است که از نردبان طنابی آویزان است
[ترجمه گوگل]آزار دهنده هنگامی که جوراب نردبان
8. I wish she would stop annoying us and push off.
[ترجمه 1] من آرزو می کنم او اذیت کردن ما را کنار بگذارد و بیخیالش شود
[ترجمه ترگمان]ای کاش اون جلوی ما رو می گرفت و هل می داد
[ترجمه گوگل]من آرزو می کنم که ما را آزار و اذیت کند
9. It's so annoying,the way she keeps fiddling about with her hair.
[ترجمه ترگمان]خیلی آزار دهنده است، طوری که مدام با موهایش ور می رود
[ترجمه گوگل]این خیلی مزاحم است، او چگونه با موهایش فریاد می زند
10. There are some annoying loose ends in the plot.
[ترجمه ترگمان]یه سری کاره ای احمقانه تو این نقشه وجود داره
[ترجمه گوگل]برخی از پایان های شکننده آزار دهنده در طرح وجود دارد
11. The annoying thing is he's usually right.
[ترجمه 1] چیز آزاردهنده این است که او معمولا درست می گوید
[ترجمه ❤B.T.S❤] این آزار دهنده است که او معمولا حرف هایش درست است.
[ترجمه ترگمان]چیز آزار دهنده اینه که اون معمولا درست میگه
[ترجمه گوگل]چیز آزار دهنده او معمولا درست است
12. She has an annoying predisposition to find fault wherever she goes.
[ترجمه ترگمان]یه تمایلی آزار دهنده برای پیدا کردن هر جایی که اون میره، پیدا میکنه
[ترجمه گوگل]او در هر جایی که می رود، یک مزاحم آزار دهنده برای یافتن گسل دارد
13. He swatted a fly that was annoying him.
[ترجمه ترگمان]ضربه محکمی زد که باعث رنجش او شد
[ترجمه گوگل]او پروازی بود که او را آزار می داد
14. Nothing could have been more annoying.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست بیش از پیش آزار دهنده باشد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمیتواند آزاردهندهتر باشد