(گویش های محلی) معشوقه ی ترک شده، مادر بچه ی حرامزاده، زنی که بچه حرامزاده دارد، زن خراب، فاحشه
grass widow
(گویش های محلی) معشوقه ی ترک شده، مادر بچه ی حرامزاده، زنی که بچه حرامزاده دارد، زن خراب، فاحشه
انگلیسی به فارسی
زنی که بچه حرامزاده دارد، زن خراب، فاحشه
بیوه علفی، زن خراب، زنی که بچه حرامزاده دارد
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a woman who is separated or divorced from her husband.
• (2) تعریف: a woman whose husband is away frequently or for long periods of time, as for a job.
• woman who is divorced or separated from her husband
جملات نمونه
1. I am a grass widow at present, my husband is on voyage to Japan.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شوهر من در حال سفر به ژاپن است
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر بیوه علفی هستم، شوهرم در سفر به ژاپن است
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر بیوه علفی هستم، شوهرم در سفر به ژاپن است
2. I'm a grass widow at present, my husband is on voyage to Japan.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شوهر من در حال سفر به ژاپن است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من بیوه علفی هستم، شوهرم در حال سفر به ژاپن است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من بیوه علفی هستم، شوهرم در حال سفر به ژاپن است
3. Grass widow: the angel a man loved, the human he married, and the devil he.
[ترجمه ترگمان]بیوه گراس: فرشته مردی که دوستش داشت، یک انسان که با او ازدواج کرده و شیطان بود
[ترجمه گوگل]بیوه چمن: فرشته مردی دوست داشتنی، انسان که ازدواج کرده، و شیطان او
[ترجمه گوگل]بیوه چمن: فرشته مردی دوست داشتنی، انسان که ازدواج کرده، و شیطان او
4. When his son became an official in town, he left his old lady at home like some kind of grass widow.
[ترجمه ترگمان]وقتی پسرش در شهر رسمی شد، بانوی سالخورده خود را مثل یک بیوه علفی در خانه جا داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که پسرش یک مقام رسمی در شهر شد، خانم پیر خود را در خانه مانند یک بیوه علفی ترک کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که پسرش یک مقام رسمی در شهر شد، خانم پیر خود را در خانه مانند یک بیوه علفی ترک کرد
5. Every weekend my husband goes off golfing ; I'm tired "being a grass widow . "
[ترجمه ترگمان]هر هفته شوهرم از گلف می رود من از اینکه یک بیوه علفی هستم خسته شده ام \"
[ترجمه گوگل]هر آخر هفته، شوهر من گلف می رود من خسته هستم که بیوه علفی است '
[ترجمه گوگل]هر آخر هفته، شوهر من گلف می رود من خسته هستم که بیوه علفی است '
6. Every weekend my husband goes off golfing; I'm tired of being a grass widow .
[ترجمه ترگمان]هر هفته شوهرم گلف بازی می کنه من از این که یه بیوه علف هستم خسته شدم
[ترجمه گوگل]هر آخر هفته، شوهر من گلف می رود من از بیوه علفی خسته هستم
[ترجمه گوگل]هر آخر هفته، شوهر من گلف می رود من از بیوه علفی خسته هستم
پیشنهاد کاربران
زنی که شوهرش گاه بگاه یا برای مدت درازی او را ترک میکند
زنی که شوهرش او را ترک کرده و او زنی جوان و سرحال است
کلمات دیگر: