1. a drowsy village on the greek coast
دهکده ای به خواب رفته در کرانه ی یونان
2. the drowsy silence that had enveloped the village
سکوت خواب گونه ای که دهکده را فرا گرفته بود
3. the medicine made me drowsy
دارو مرا خواب آلود کرد.
4. I feel drowsy after lunch every day.
[ترجمه امیراحمد] من، هر روز، پس از نهار احساس خواب آلودگی می کنم.
[ترجمه ترگمان]هر روز بعد از ناهار احساس خواب آلودگی می کنم
[ترجمه گوگل]من بعد از ناهار روزانه احساس خواب آلودگی میکنم
5. He felt pleasantly drowsy and had to fight off the urge to sleep.
[ترجمه ترگمان]احساس خواب آلودگی می کرد و مجبور بود برای خواب به خواب برود
[ترجمه گوگل]او احساس راحت خواب آلود و مجبور به مبارزه با خواسته به خواب
6. I'd just woken up and was still drowsy.
[ترجمه ترگمان]تازه بیدار شده بودم و هنوز خواب آلود بودم
[ترجمه گوگل]من فقط بیدار شدم و هنوز خواب آلود بودم
7. The drugs she's taking make her drowsy and confused, but there are times when she's quite lucid.
[ترجمه ترگمان]دارویی که او دارد او را خواب آلود و گیج می کند، اما وقت هایی هست که او کاملا هشیار است
[ترجمه گوگل]داروهایی که او مصرف می کند، باعث سوزش و اشتباه می شود، اما زمانیکه کاملا روشن است
8. Exhaust fumes made him drowsy and brought on a headache.
[ترجمه ترگمان]دود غلیظی او را خواب آلود می کرد و سر درد می آورد
[ترجمه گوگل]دود اگزوز او را سیراب کرد و به سردرد آورد
9. What a drowsy summer afternoon.
[ترجمه ترگمان]چه بعد از ظهر خواب آلود تابستان
[ترجمه گوگل]یک بعد از ظهر تابستان خواب آلود
10. It was a warm,quiet(sentence dictionary),drowsy afternoon.
[ترجمه ترگمان]یک بعد از ظهر خواب آور و گرم (فرهنگ لغت)گرم و ساکت بود
[ترجمه گوگل]این یک گرم، آرام (فرهنگ لغت جمله)، بعد از ظهر سوت زده بود
11. This drug can make you drowsy.
[ترجمه ترگمان]این دارو میتونه تو رو خواب آلود کنه
[ترجمه گوگل]این دارو می تواند باعث سوزش شما شود
12. They were hospitalized after they became drowsy and dizzy.
[ترجمه ترگمان]آن ها بعد از سرگیجه و سرگیجه در بیمارستان بستری شدند
[ترجمه گوگل]پس از خواب آلودگی و سرگیجه، آنها بستری شدند
13. We become drowsy and feel a keen urge to sleep.
[ترجمه ترگمان]احساس خواب آلودگی می کنیم و میل شدیدی به خوابیدن داریم
[ترجمه گوگل]ما تبدیل به خواب آلودگی می شویم و احساس آرامش می کنیم
14. But until then, the mustachioed 44-year-old with drowsy eyes is remaining scrupulously offstage.
[ترجمه ترگمان]اما تا آن زمان، mustachioed ۴۴ ساله با چشمان خواب آلود از صحنه خارج می شود
[ترجمه گوگل]اما تا همین اواخر، 44 ساله با ضخیم شدن چشم با چشمهای درهم و برهم باقی مانده است
15. Her gorgeously drowsy voice is perfectly matched to shimmering, twilight atmospherics.
[ترجمه ترگمان]صدای آرام و خواب آلود او کاملا با زاغ سیاه و تیره رنگی همخوانی داشت
[ترجمه گوگل]صدای زرق و برق دار خواب خود را کاملا درخشان به نظر می رسد