کلمه جو
صفحه اصلی

get out of the way

پیشنهاد کاربران

شر یه کاری رو کندن ( کاری را بانجام/پایان رساندن )


به پایان رساندن وتمام کردن یک کار مشکل ( از سر راه برداشتن )
to finish doing something, especially something difficult or unpleasant
I can’t wait to get all this housework out of the way

کاری را از سر راه برداشتن ( کاری را به انجام رساندن، پایان دادن )

مانع تراشی نکنید. از سر راهش کنار روید.
To stop obstructing or impeding someone; to move out of someone's path

از سر راه کنار رفتن

move out of the way of sth or sb
از سر راه کنار رفتن

بکش کنار

make a hole

قال قضیه ای را کندن


کلمات دیگر: