کلمه جو
صفحه اصلی

flight deck


(کشتی هواپیمابر) عرشه (که هواپیماها از آن به پرواز در می آیند)، عرشه ی پرواز، عرشه ناو هواپیمابر

انگلیسی به فارسی

عرشه ناو هواپیمابر


عرشه پرواز، عرشه ناو هواپیمابر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the top surface of an aircraft carrier, used as a runway.

(2) تعریف: an elevated front section in some airplanes, occupied by the pilot, copilot, and engineer.

• runway of an aircraft carrier located on the upper deck; cockpit of the airplane
the flight deck of an aircraft carrier is the flat open surface on the deck where aircraft take off and land.
the flight deck of a large aeroplane is the area at the front where the pilot works and where all the controls are.

جملات نمونه

1. Eddie returned to the flight deck .
[ترجمه ترگمان]ادی به عرشه پرواز برگشت
[ترجمه گوگل]ادی به عرشه پرواز برگشت

2. Upon the flight deck of the leading Cerean man o' war, the Starship Sandra, stood the Captain.
[ترجمه ترگمان]به عرشه دوم جنگ که در آن سوی جنگ منتهی می شد، the سندرا، ایستاده بود
[ترجمه گوگل]بر روی عرشه هواپیمای جنگنده مرد سرانی، شاهکار ساندرا، کاپیتان ایستاده بود

3. With engine modifications, more fuel efficiency, a new flight deck.
[ترجمه ترگمان]با تغییرات موتور، بازده سوخت بیشتر، یک عرشه پرواز جدید
[ترجمه گوگل]با تغییرات موتور، بهره وری سوخت بیشتر، عرشه پرواز جدید است

4. When I came up on the flight deck and saw the disappointed faces, I knew something was wrong.
[ترجمه ترگمان]وقتی به عرشه کشتی رفتم و چهره های نا امیدی را دیدم، می دانستم که چیزی اشتباه است
[ترجمه گوگل]هنگامی که من در عرشه پرواز آمدم و چهره های ناامید را دیدم، می دانستم چیزی اشتباه است

5. The flight deck control post, where I sat, was situated on the port side, amidships.
[ترجمه ترگمان]روی عرشه کشتی، جایی که من نشسته بودم، در سمت بندر در وسط کشتی قرار داشت
[ترجمه گوگل]پست کنترل کنترل پرواز، که در آن من نشسته بود، در سمت پورت، در امتداد ساحل قرار داشت

6. Ammunition from the burning aircraft on the flight deck starts cooking off, spraying the deck with shrapnel.
[ترجمه ترگمان]مهمات از هواپیمای سوزان روی عرشه پرواز شروع به پختن غذا می کند و بر روی عرشه با ترکش می پاشد
[ترجمه گوگل]مهمات از هواپیما سوز در عرشه پرواز شروع به پخت و پز کردن، عرشه عرشه را با اسپری کردن اسپری کنید

7. The Doctor was marched on to the flight deck of the F61 at pistol point.
[ترجمه ترگمان]دکتر با قدم های بلند به سوی عرشه flight رفت
[ترجمه گوگل]دکتر بر روی عرشه پرواز F61 در تپانچه حرکت کرد

8. Rules requiring pilots and key personnel -- flight deck crews, for example -- to get regular sleep were enforced.
[ترجمه ترگمان]برای مثال قوانینی که نیازمند خلبانان و پرسنل کلیدی عرشه هستند - - برای به دست آوردن خواب منظم به اجرا درآمدند
[ترجمه گوگل]قوانین مورد نیاز خلبانان و پرسنل کلیدی - برای مثال خدمه پرواز عرشه، برای به دست آوردن خواب منظم اعمال می شود

9. The Skyhawks on its flight deck were fast under tarpaulin.
[ترجمه ترگمان]The روی عرشه flight زیر چادر به سرعت برق می زدند
[ترجمه گوگل]Skyhawks در عرشه پرواز خود را تحت تیراندازی سریع بود

10. The carrier's flight deck is too short for its aircraft to land on and putting it right will cost around £50m.
[ترجمه ترگمان]عرشه ناو هواپیمابر بسیار کوتاه است چون هواپیما برای فرود آمدن بر روی زمین و قرار دادن آن حدود ۵۰ میلیون پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]عرشه پرواز حامل برای هواپیمای خود کوتاه تر است و هزینه آن حدود 50 میلیون پوند هزینه خواهد داشت

11. She stepped up on to the flight deck, Marco close behind her.
[ترجمه ترگمان]او به طرف عرشه دوم رفت مارکو پشت سرش بود
[ترجمه گوگل]مارکو به سمت عرشه پرواز پیشرفت کرد، مارکو پشت سرش ایستاد

12. It meant long hours for the pilots, flight deck crews, repair crews and cooks.
[ترجمه ترگمان]این به معنی ساعات طولانی برای خلبانان، خدمه پرواز، خدمه تعمیر و آشپزی بود
[ترجمه گوگل]این به معنای ساعتهای طولانی برای خلبانان، خدمه پرواز، تعمیر خدمه و آشپزان بود

13. I watched the edge of the flight deck move un-der us through the chin bubble at my feet.
[ترجمه ترگمان]به لبه ایوان پرواز نگاه کردم که از زیر چانه ام به زیر چانه ام سرازیر شد
[ترجمه گوگل]من لبه عرشه پرواز را تماشا کردم و از طریق حباب چانه در پای من حرکت کردیم

14. In a moment the flight deck is an inferno of aviation fuel.
[ترجمه ترگمان]در یک لحظه، عرشه پرواز، جهنم سوخت هوایی است
[ترجمه گوگل]در یک لحظه، عرشه پرواز، ذره ای از سوخت هواپیما است

15. The hostesses led him to the flight deck.
[ترجمه ترگمان]The او را به سمت عرشه کشتی هدایت کردند
[ترجمه گوگل]میزبان او را به عرشه پرواز هدایت کرد

پیشنهاد کاربران

کابین خلبان

Cockpit

flight deck ( حمل ونقل دریایی )
واژه مصوب: عرشة پرواز
تعریف: عرشه ای که بر روی آن عملیات هوایی هدایت و انجام می شود؛ در ناوها یا شناورها بخشی از آزادعرشه به این امر اختصاص می یابد و در ناوهای هواپیما بر تقریباً همة طول عرشه را شامل می شود


کلمات دیگر: