تجاوزکاری، حمله
aggressiveness
تجاوزکاری، حمله
انگلیسی به انگلیسی
• tendency to attack unprovoked, militancy; forcefulness; boldness
جملات نمونه
1. Linda's aggressiveness is just a compensation for her feelings of insecurity.
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری لیندا یک پاداش برای احساس ناامنی است
[ترجمه گوگل]پرخاشگری لیندا فقط جبران احساسات ناامنی اوست
[ترجمه گوگل]پرخاشگری لیندا فقط جبران احساسات ناامنی اوست
2. Her aggressiveness made it difficult for him to explain his own feelings.
[ترجمه ترگمان]برای او دشوار بود که احساسات خود را بیان کند
[ترجمه گوگل]تجاوز او باعث شد که او احساسات خود را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]تجاوز او باعث شد که او احساسات خود را توضیح دهد
3. Greed and aggressiveness constricted the nation's cultural life.
[ترجمه ترگمان]حرص و طمع و پرخاشگری زندگی فرهنگی ملت را محدود می کند
[ترجمه گوگل]حرص و آزاری و پرخاشگری زندگی فرهنگی کشور را محدود می کند
[ترجمه گوگل]حرص و آزاری و پرخاشگری زندگی فرهنگی کشور را محدود می کند
4. Aggressiveness I was angry with my friend I told my wrath, My wrath did end.
[ترجمه ترگمان]از دوستم عصبانی بودم که خشم خود را به او گفتم، خشم من پایان یافت
[ترجمه گوگل]تهاجمی من با دوستم که به خشم من گفتم عصبانی شدم، خشم من پایان یافت
[ترجمه گوگل]تهاجمی من با دوستم که به خشم من گفتم عصبانی شدم، خشم من پایان یافت
5. This stepped-up aggressiveness extends to other areas.
[ترجمه ترگمان]این خشونت تشدید شده به مناطق دیگر گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]این تهاجم تشدید یافته به مناطق دیگر گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]این تهاجم تشدید یافته به مناطق دیگر گسترش می یابد
6. Awareness of this is high, but survival, not aggressiveness, is still at the top of the agenda.
[ترجمه ترگمان]آگاهی از این موضوع بالا است، اما بقا، و نه تهاجمی بودن، هنوز در صدر دستور کار قرار دارد
[ترجمه گوگل]آگاهی از این بالا است، اما بقای، و نه تجاوز، هنوز در قبال دستور کار است
[ترجمه گوگل]آگاهی از این بالا است، اما بقای، و نه تجاوز، هنوز در قبال دستور کار است
7. And as long as aggressiveness proceeds according to the rules of the game, it is okay.
[ترجمه ترگمان]و تا زمانی که پرخاشگری مطابق با قوانین بازی باشد، خوب است
[ترجمه گوگل]و تا زمانی که تهاجمی با توجه به قواعد بازی ادامه یابد، خوب است
[ترجمه گوگل]و تا زمانی که تهاجمی با توجه به قواعد بازی ادامه یابد، خوب است
8. They represent extreme cases of female aggressiveness, male nurturance, and other seemingly anomalous behavior.
[ترجمه ترگمان]آن ها نمایانگر موارد شدید تهاجمی ماده، nurturance مذکر و دیگر رفتارهای ظاهرا غیر عادی هستند
[ترجمه گوگل]آنها موارد شدیدی از تجاوز جنسی زن، پرستاری مرد و رفتارهای ظاهرا غیرمعمول را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]آنها موارد شدیدی از تجاوز جنسی زن، پرستاری مرد و رفتارهای ظاهرا غیرمعمول را نشان می دهند
9. His aggressiveness paid off, as Kerry was finding significant evidence of contra-connected drug smuggling.
[ترجمه ترگمان]خشم او تخفیف پیدا کرد، همانطور که کری شاهد پیدا کردن مدرک قابل توجهی از قاچاق مواد مخدر بود
[ترجمه گوگل]تجاوز او به دلیل اینکه کری کشف شواهد قابل توجهی از قاچاق مواد مخدر غیرقانونی بود، پرداخت شد
[ترجمه گوگل]تجاوز او به دلیل اینکه کری کشف شواهد قابل توجهی از قاچاق مواد مخدر غیرقانونی بود، پرداخت شد
10. Scientists today aggressiveness in boys is also caused by mothers.
[ترجمه ترگمان]خشم امروز دانشمندان در پسران نیز توسط مادران ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]امروزه دانشمندان امروزه از نظر مادران، پرخاشگری در پسران نیز ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]امروزه دانشمندان امروزه از نظر مادران، پرخاشگری در پسران نیز ایجاد می شود
11. It is as if you dabble in aggressiveness, competitiveness, and playful enthusiasm and then retreat into passiveness, compromise, and meditation for a while.
[ترجمه ترگمان]مثل این است که شما در پرخاشگری، رقابت، و شور و اشتیاق (بازیگوشانه)بازی می کنید و سپس به انفعال، سازش، و مدیتیشن برای مدتی عقب نشینی می کنید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شما در پرخاشگری، رقابت و شور و شوخشی خشنود باشید و سپس برای مدتی به عقب نشینی، سازش و مدیتیشن بروید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شما در پرخاشگری، رقابت و شور و شوخشی خشنود باشید و سپس برای مدتی به عقب نشینی، سازش و مدیتیشن بروید
12. Hormonal aspects of passivity and aggressiveness in boys.
[ترجمه ترگمان]جنبه های Hormonal از انفعال و پرخاشگری در پسران
[ترجمه گوگل]جنبه های هورمونی انسداد و پرخاشگری در پسران
[ترجمه گوگل]جنبه های هورمونی انسداد و پرخاشگری در پسران
13. Capitalism aggressiveness as well as the rank smell of blood capital primitive accumulation also causes in its culture "the struggle" is day by day prominent.
[ترجمه ترگمان]خشم سرمایه داری و نیز بوی رتبه تجمع اولیه سرمایه خون نیز در فرهنگ خود باعث می شود که \"مبارزه\" روز به روز برجسته باشد
[ترجمه گوگل]پرخاشگری سرمایه داری و همچنین بویای تجمع اولیه اولیه خون در فرهنگ آن باعث می شود که 'مبارزه' روز به روز برجسته باشد
[ترجمه گوگل]پرخاشگری سرمایه داری و همچنین بویای تجمع اولیه اولیه خون در فرهنگ آن باعث می شود که 'مبارزه' روز به روز برجسته باشد
14. They say aggressiveness in boys is also caused by mothers.
[ترجمه ترگمان]آن ها می گویند پرخاشگری در پسران نیز توسط مادران ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]آنها می گویند پرخاشگری در پسران نیز توسط مادران ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]آنها می گویند پرخاشگری در پسران نیز توسط مادران ایجاد می شود
پیشنهاد کاربران
تهور
Tax aggressiveness
تهور مالیاتی
Tax aggressiveness
تهور مالیاتی
پرخاشگری
بصورت competitive aggressiveness
جسارت در رقابت
جسارت در رقابت
خورندگی، تخریب
جسارت
پرخاش گرایی؛
در ادبیات روانشناسی aggression به معنای کنش قابل مشاهده ی پرخاش است در حالی که aggressiveness به معنای استعداد یا تمایل درونی به پرخاشگری است که می تواند پیش بینی کننده ی پرخاش باشد یا نباشد.
در ادبیات روانشناسی aggression به معنای کنش قابل مشاهده ی پرخاش است در حالی که aggressiveness به معنای استعداد یا تمایل درونی به پرخاشگری است که می تواند پیش بینی کننده ی پرخاش باشد یا نباشد.
aggressiveness ( روانشناسی )
واژه مصوب: پرخاشجویی
تعریف: تمایل به برتری جویی اجتماعی و رفتار تهدیدکننده و خصمانه
واژه مصوب: پرخاشجویی
تعریف: تمایل به برتری جویی اجتماعی و رفتار تهدیدکننده و خصمانه
شدت بالا
کلمات دیگر: