کلمه جو
صفحه اصلی

driven


(توسط باد) رانده و انباشته شده، توده شده، اهل کوشش و پرکاری، کوشا، پشتکاردار، اسم مفعول فعل: drive، رانده، رانده شده

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Drive


انگلیسی به انگلیسی

• urged forward; compelled by an inner urge; carried or blown by the wind (i.e. snow or feathers); guided in a particular direction
driven is the past participle of drive.

Infinitive: drive, Simple Past: drove


مترادف و متضاد

compelled


Synonyms: motivated, impelled, compulsive, obsessed, possessed, consumed, galvanized, monomaniacal, herded, pushed, guided, steered, directed, induced, urged on, forced, Type A, ambitious


جملات نمونه

1. driven by greed, he defrauded everyone
به خاطر آز سر همه کلاه می گذاشت.

2. driven snow
برف انباشته

3. stakes driven into the ground marked the boundaries of his land
چوب هایی که به زمین فرو کرده بودند حدود زمین او را معین می کرد.

4. he is a driven person
او دایم در تقلا است.

5. the widow was driven to every possible trick to entrap a suitable man
بیوه زن مجبور بود برای به تور انداختن یک مرد مناسب از کلیه ی حیله های ممکن استفاده کند.

6. the world was driven to the edge of war
دنیا به آستانه ی جنگ کشانده شده بود.

7. a car must be driven bimanually
اتومبیل را باید دو دستی راند.

8. jews were rabbled and driven out of town
یهودیان مورد حمله ی اوباش قرار گرفتند و از شهر رانده شدند.

9. The pump is actuated by a belt driven by an electric motor.
[ترجمه ترگمان]این پمپ توسط یک کمربند که توسط یک موتور الکتریکی هدایت می شود، تحریک شده است
[ترجمه گوگل]پمپ توسط یک موتور با موتور الکتریکی هدایت می شود

10. The two fighters were driven off by a barrage of anti-aircraft fire.
[ترجمه ترگمان]این دو مبارز توسط یک آتش ضد هوایی منفجر شدند
[ترجمه گوگل]دو جنگجو توسط یک انفجار آتش ضد هوایی رانده شدند

11. The novel tells the story of a teenager driven to despair by the hypocrisy of the adult world.
[ترجمه ترگمان]این رمان داستان یک نوجوان را روایت می کند که با دورویی دنیای بزرگسالان به نومیدی کشانده شده است
[ترجمه گوگل]این رمان داستان نوجوان را که به ریاکاری از دنیای بالغ منجر به ناامیدی شده است، می گوید

12. A wooden stake was driven firmly into the ground.
[ترجمه ترگمان]یک چوب چوبی محکم به زمین چسبیده بود
[ترجمه گوگل]یک قطعه چوبی به شدت به زمین رانده شد

13. They were driven back by a police baton charge.
[ترجمه ترگمان]آن ها با باتوم پلیس به عقب رانده شدند
[ترجمه گوگل]آنها توسط اتهام پلیس باتوم رانده شدند

14. I've never driven a car before - I'm a complete novice.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال یک ماشین را سوار نکرده ام - من یک کشیش کامل هستم
[ترجمه گوگل]من هرگز ماشین را رانندگی نکردم - من یک تازه کار کامل هستم

15. The machinery is driven by electricity.
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات به وسیله برق رانده می شود
[ترجمه گوگل]این ماشین توسط برق هدایت می شود

16. We've driven a/one hundred miles in the last two hours.
[ترجمه ترگمان]ما در دو ساعت گذشته بیش از یک صد کیلومتر راه پیموده بودیم
[ترجمه گوگل]ما طی دو ساعت گذشته یک صد کیلومتر را طی کرده ایم

driven snow

برف انباشته


He is a driven person.

او دائم در تقلا است.


پیشنهاد کاربران

پیش بردن

حول محور. . .

سختکوش و پر تلاش

مشتق شده از چیزی

تحت هدایت

فرو کردن

رانده شده
boycott
excommunicate طرد کردن

رانده

رانده شده

مبتنی بر . .

ناشی از - برگرفته از - مبتنی بر -

به ارمغان آوردن

media - driven رسانه محور


رانده میشود، هدایت میشود

تحریک شدن

Someone who is driven is so determined to achieve something or be successful that all of their behaviour is directed towards this aim:

فرو بردن مثل driven pile

راه اندازی شده

1 - کوشا - مصمم
2 - محور ( برای درک بهتر به مثال ها توجه کنید )
computer driven کامپیوتر محور
electrically driven vehicle وسیله برق محور ( وسیله برقی )
market driven بازار محور

سوق یافتن

تحت تاثیر چیزی بودن
as driven by

ability - driven =شایسته محور


با انگیزه ، تحریک شده ، موتور کسی روشن شده

. . . محور
گذشته فعل یعنی رانده شده
مصمم
گذشته فعل یعنی تبعید شده


همانجور که دیگران گفته اند اگر این واژه صفت باشد برابر است با : . . . بنیان یا در عربی محور . . برای نمونه knowledge driven = knowledge based - - {دانش بنیان}


مشوق و سوق دهندۀ لغتِ ( x ) استفاده شده در ترکیب:
( x - driven )

به حرکت درآورده شده

[در ترکیب با واژه دیگر با معنای پسوندی]

- راستا ، - سو

- راهنما ، - رهنمون ، - هدایت ، - هدایتگر

مشتق شده ' ناشی شده از '

در ادبیات نرم افزار کلمه ی پرتکراری است. خواهش دارم توضیحم را تا پایان بخوانید چون اصطلاح مهمی در مهندسی نرم افزار محسوب می شود و ممکن است کیفیت ترجمه ما را عمیقا تحت تاثیر بگذارد.
مثلا:
Test Driven Development
Domain Driven Development
Feature Driven Development و . . .
در حال حاضر این دو عبارت استفاده می شود:
۱ - محور: مثلا توسعه ی آزمون محور
۲ - مبتنی بر: توسعه مبتنی بر آزمون
اولی که به کلی خطاست. مثلا در این عبارت، آزمون صرفا روش و راهکاری است که استفاده می شود تا کیفیت توسعه ارتقا یابد و نه محور توسعه. آزمون اصلا محور توسعه نیست. محور توسعه فقط خلق ارزش و کیفیت است. چنانکه یک تیم می تواند هم Test Driven باشد هم Domain Driven. حال محور کدام است؟ آزمون یا دامنه یا هردو؟ پاسخ هیچکدام است. آزمون و دامنه هر دو رویکرد و روش هستند و نه محور.
عبارت دوم یعنی "مبتنی بر" معنای غلطی ندارد. مثلا اینجا توسعه ی یک تیم هم مبتنی بر آزمون است هم دامنه. اما دقیق نیست چرا که مبتنی از ریشه ی ابتنا به معنای بنا شدن بر چیزی است در حالی که توسعه بر دامنه بنا نشده بلکه با دامنه هدایت شده ( درایو شده ) است. پس بنا شدن استعاره ی دقیقی نیست.
عیبی دومی که دارد طولانی بودن است، مقایسه کنید: مبتنی بر : چهار هجا - دریون: دو هجا - البته با انگلیسی به لهجه فارسی زبانان عملا سه هجایی هم تلفظ می شود دِ ری ون
پیشنهادهایی که مطرح است:
۱ - گرا: مثلا توسعه ی آزمون گرا
گرایش از لحاظ معنایی اینحا صحیح است اما باز مانند حالت قبل دقیق نیست.
اشکال دوم آن اشتراک با عبارت Oriented است. مثلا در عبارت Object Oriented Programming برنامه نویسی شئ گرا.
اینجا دقت ترجمه کم می شود. وقتی می گویید آزمون گرا معلوم نیست منظورتان Test Driven است یا Test Oriented.
در نتیجه پیشنهاد آخر را مطرح می کنم: رانده با
مثلا توسعه ی رانده با آزمون
از کجا آمد؟ می دانیم عبارت Driven به معنای رانده و هدایت شدن است. بنابراین می توانیم صفت رانده شدن با را تلخیص کنیم در یک عبارت سه هجایی خوش آهنگ: رانده با. این ترجمه بسیار دقیق است و کاملا استعاره ی زبان مبدا را منعکس می کند.
مثال ها:
توسعه ی رانده با دامنه Domain Driven Developmemt
توسعه ی رانده با ویژگی Feature Driven Development
و . . .

ممنون از توجه شما
به امید روزی که بتوانیم با زبان مادری یعنی زبانی که به آن زبان رویا می بینیم و لالایی می خوانیم، با دقت و سنجیده راجع به نرم افزار صحبت کنیم.

اعمال شدن


بلندهمت

مشتق شده . منشاگرفته

فعالیت

سلام
پس عبارت it is triploid ( meaning three chromosome sets per nucleus ) in most species which may be auxin - driven

داره در مورد اندوسپرم دانه صحبت میکنه . میخام بدونم میگه اندوسپرم محل ذخیره اکسین است یا محل تولید و محرک تولید اکسین؟

کامپیوتر: هدایت

با انگیزه

اشتیاق

تحریک، هدایت و به حرکت درآورده شدن

به جلو رانده شده، به پیش رانده شده، هدایت شده، سوق داده شده، تحریک شده، به جلو برده شدن، سوق داده شده


کلمات دیگر: