کلمه جو
صفحه اصلی

miracle


معنی : معجزه، اعجاز، خرق عادت، واقعه شگفتانگیز، چیز عجیب
معانی دیگر : فرجود، کارشگفت انگیز، رویداد معجزه آسا

انگلیسی به فارسی

معجزه، اعجاز، واقعه شگفت انگیز، چیز عجیب


معجزه، اعجاز، واقعه شگفتانگیز، چیز عجیب، خرق عادت


انگلیسی به انگلیسی

• supernatural event; wonderful occurrence that is considered to be the work of god; marvel, wonder
a miracle is a surprising and fortunate event, discovery, or invention.
a miracle is also a wonderful and surprising event that is believed to be caused by god.

مترادف و متضاد

معجزه (اسم)
marvel, lollapalooza, miracle, wonderwork

اعجاز (اسم)
marvel, miracle, thaumaturgy

خرق عادت (اسم)
marvel, miracle

واقعه شگفت انگیز (اسم)
miracle

چیز عجیب (اسم)
quiz, miracle

wonderful, surprising event or thing


Synonyms: marvel, phenomenon, portent, prodigy, rarity, revelation, sensation, stunner, supernatural occurrence, surprise, thaumaturgy, unusualness, wonder


Antonyms: normalcy, usualness


جملات نمونه

1. a miracle cure
درمان معجزه آسا

2. this miracle is past explaining
این معجزه در بیان نمی گنجد.

3. a near miracle
تقریبا یک معجزه

4. an economic miracle
معجزه ی اقتصادی

5. it was a miracle that i escaped with my life
معجزه شد که جان به در بردم.

6. nothing unless a miracle can save him
هیچ چیز جز یک معجزه نمی تواند او را نجات بدهد.

7. to perform a miracle
معجزه کردن

8. to work a miracle
معجزه کردن

9. rumi's poetry is a miracle
شعر رومی معجزه است.

10. The victory was nothing less than a miracle.
[ترجمه گنج جو] اون پیروزی از یه معجزه چیزی کم نداشت.
[ترجمه ترگمان]پیروزی کم تر از یک معجزه نبود
[ترجمه گوگل]پیروزی چیزی جز یک معجزه نبود

11. I can't promise a miracle cure, but I think we can improve things.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم قول یک معجزه معجزه را بدهم، اما فکر می کنم می توانیم همه چیز را بهتر کنیم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم درمان معجزه را تحمل کنم، اما فکر می کنم می توانیم چیزها را بهبود بخشیم

12. At work he was regarded as a miracle worker, the man who took risks and could not lose.
[ترجمه ترگمان]در کار او به عنوان یک کارگر معجزه در نظر گرفته می شد، مردی که ریسک می کرد و نمی توانست از دست بدهد
[ترجمه گوگل]در کار او به عنوان یک کارمند معجزه شناخته شد، مردی که در معرض خطر قرار گرفت و نمی توانست از دست بدهد

13. It was a miracle that she survived the birth of her stillborn baby.
[ترجمه ترگمان]این معجزه بود که او از تولد نوزاد مرده او جان سالم به در برد
[ترجمه گوگل]این یک معجزه بود که او از زمان تولد نوزاد نوزادش زنده ماند

14. The compact disc is a miracle of modern technology.
[ترجمه ترگمان]دیسک فشرده یک معجزه تکنولوژی مدرن است
[ترجمه گوگل]دیسک فشرده معجزه تکنولوژی مدرن است

15. If you can wait for miracle, I'd rather wait, even a year, or the life!
[ترجمه ترگمان]اگر شما می توانید منتظر معجزه بمانید، من ترجیح می دهم صبر کنم، حتی یک سال، یا حتی یک سال!
[ترجمه گوگل]اگر می توانید برای معجزه صبر کنید، من حتی می خواهم صبر کنم، حتی یک سال یا زندگی!

16. A miracle is something that seems impossible but happens anyway.
[ترجمه ترگمان]معجزه چیزی است که به نظر غیرممکن می رسد، اما به هر حال رخ می دهد
[ترجمه گوگل]معجزه چیزی است که به نظر غیرممکن است اما به هر حال اتفاق می افتد

17. Making a million friends is not a miracle. The miracle is to make a friend who will stand by you when millions are against you.
[ترجمه ترگمان]ساختن یک میلیون دوست معجزه نیست معجزه این است که دوستی را با شما در میان بگذارد که میلیون ها نفر در مقابل شما می ایستند
[ترجمه گوگل]ساخت یک میلیون دوست معجزه نیست معجزه این است که دوستی را که در برابر شما میلیونها نفر است، کنار بگذارید

a prophet who performed miracles

پیامبری که معجزه می‌کرد


an economic miracle

معجزه‌ی اقتصادی


Rumi's poetry is a miracle.

شعر رومی معجزه است.


It was a miracle that I escaped with my life.

معجزه شد که جان به در بردم.


a miracle cure

درمان معجزه آسا


پیشنهاد کاربران

اعجاب انگیز


معجزه 😍

معجزه
A wonderful, unexpected event
For example:It's a miracle that you weren't killed in that car crash

Imagine

a wonderful and very unusual event that is impossible to explain or that is thought to be caused by God or a god
معجزه
جمله ی نمونه :Christian perfrormed many miracles, even bringing dead people back to life
مسیح معجزه های زیادی انجام داد حتی برگرداندن مردم مرده به زندگی
معجزه کردن :work miracle, perform miracle

معجزه - شگفتی

miracle معجزه
miraculous معجزه آسا
miraculously بطور معجزه آسایی

به نام خداوند بخشنده و مهربان
دوتا معنی داره یکی به معنی معجزه یکی جبرئیل


کلمات دیگر: