کلمه جو
صفحه اصلی

fluke


معنی : اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق
معانی دیگر : (جانورشناسی)، انواع ماهی های پهن به ویژه جنس paralichthys، پهن ماهی، ناخن لنگر کشتی، پیکان لنگر، (سر تیز یا قلاب دار پیکان یا نیزه و غیره) پیکان سر، نیزه سر، سرتیر، (عامیانه) حسن اتفاق، خوشبختی، خوش شانسی، عاقبت نیک، نیکبختی، دارای دو انتهای نوک تیز، طالع

انگلیسی به فارسی

فلک، اتفاق، خار، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق، پیکان


قلاب لنگر، زمین‌گیر، انتهای دم نهنگ، نوعی ماهی پهن، دارای دو انتهای نوک تیز، اصابت اتفاق، اتفاق، طالع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a triangular tip, as on an anchor or the head of a spear or arrow.

(2) تعریف: either half of a whale's tail.
اسم ( noun )
• : تعریف: that which is accidentally successful; stroke of good luck.

- He realized that his success at the casino that night had just been a fluke.
[ترجمه بهنام] متوجه شد که موفقیتش ان شب در کازینو فقط یک خوش شانسی بوده است.
[ترجمه ترگمان] متوجه شد که موفقیتش در کازینو فقط یک اتفاق بوده است
[ترجمه گوگل] او متوجه شد که موفقیت او در کازینو در همان شب فقط یک تلخی بود
اسم ( noun )
حالات: fluke
• : تعریف: any of several flatfishes or flounderlike fishes.

• triangular tip on the arm of an anchor; barbed end of a harpoon; flatfish; parasitic flatworm; lucky occurrence; either half of a whale's tail
if something good that happens is a fluke, it happens accidentally rather than because of someone's skill or plan; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] قلاب لنگر، زمین گیر، انتهای دم نهنگ یکی از دو یا چند سازنده خمیده مهار یا لنگر یک هولوتورین را گویند.

مترادف و متضاد

Antonyms: certainty, design, plan


اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

خار (اسم)
fluke, prickle, acicula, thorn, bur, thistle, bramble, quill, goad, prick, sting, barb, jag, teasel, teazle

پیکان (اسم)
fluke, arrow, spear, dart, arrowhead, barb, point of a spear

زمین گیر (اسم)
fluke, cripple

قلاب لنگر (اسم)
fluke

انتهای دم نهنگ (اسم)
fluke

یکنوع ماهی پهن (اسم)
fluke

اصابت اتفاق (اسم)
fluke

chance occurrence


Synonyms: accident, blessing, break, contingency, fortuity, fortunate, fortune, good fortune, good luck, incident, lucky break, odd chance, quirk, stroke of luck, windfall


جملات نمونه

1. Passing the exam was a real fluke he didn't work for it at all.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که امتحان شروع شد، یک شانس واقعی بود که اصلا برایش کار نمی کرد
[ترجمه گوگل]گذر آزمون امتحان واقعی او بود که برای آن کار نمی کرد

2. We won the football game by a fluke.
[ترجمه ترگمان]ما بازی فوتبال را با یک fluke برنده شدیم
[ترجمه گوگل]ما بازی فوتبال را با یک تیراندازی به دست آوردیم

3. The discovery was something of a fluke.
[ترجمه ترگمان]این کشف چیزی از یک fluke بود
[ترجمه گوگل]کشف چیزی از یک تلخی بود

4. His failure in history examination was a mere fluke.
[ترجمه ترگمان]شکست او در امتحان تاریخ یک fluke صرف بود
[ترجمه گوگل]شکست او در معاینه تاریخی، تنها گریه بود

5. By sheer fluke, one of the shipowner's employees was in the city.
[ترجمه ترگمان]به طور اتفاقی، یکی از کارمندان shipowner در شهر بود
[ترجمه گوگل]یکی از کارکنان کشتی خلبان در شهر، با یک کلاهبرداری عجیب و غریب بود

6. He agreed that the second goal was a fluke.
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که هدف دوم یک fluke است
[ترجمه گوگل]او موافقت کرد که هدف دوم یک دروغ بود

7. It was a sheer fluke that no one was hurt in the bomb blast.
[ترجمه ترگمان]این یک fluke محض بود که هیچ کس در انفجار بمب آسیبی ندیده بود
[ترجمه گوگل]این حادثه عجیب و غریب بود که هیچ کس در انفجار بمب آسیب دیده بود

8. That shot was a sheer fluke.
[ترجمه ترگمان] اون تیر فقط یه اتفاق محض بود
[ترجمه گوگل]این شلیک یک عصا بود

9. The first goal was just a fluke.
[ترجمه ترگمان]اولین گل فقط یک fluke بود
[ترجمه گوگل]هدف اول تنها یک تلنگر بود

10. Fluke found out how cool it suddenly is to not like blacks again.
[ترجمه ترگمان]fluke فهمید که چه قدر سرد است که دوباره مثل سیاه پوستان نیست
[ترجمه گوگل]Fluke متوجه شد که چقدر سرد است که به طور ناگهانی دوباره سیاهپوستان نیست

11. Gyrodactylus I have probably seen this skin fluke parasite on more fish in my laboratory studies than any other pathogen.
[ترجمه ترگمان]احتمالا من این پوست انگل پوست را بیشتر از هر پاتوژن دیگر در مطالعات ازمایشگاهی دیده بودم
[ترجمه گوگل]Gyrodactylus من احتمالا این انگل پوست انگل را بر روی ماهی های بیشتر در مطالعات آزمایشگاهی من نسبت به هر پاتوژن دیگری دیده ام

12. By some terrific fluke Richard came face to face with his future at the precise time he most needed to see it.
[ترجمه ترگمان]ریچارد به شکلی وحشتناک، با آینده خود در آن زمان که نیاز به دیدن آن داشت، رو به رو شد
[ترجمه گوگل]ریچارد، با برخی از فلاش های فوق العاده، با آینده اش در مواجهه با زمان دقیق مورد نیاز برای دیدن آن، مواجه شد

13. A fluke, a million to one chance, but in the confined space the devastation was appalling.
[ترجمه ترگمان]یک fluke، یک میلیون به یک شانس، اما در فضای محدود، ویرانی وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]یک تلخه، یک میلیون به یک شانس، اما در فضای محدود، ویرانی شدید بود

14. But there was no fluke, and no mistake, about what happened here Sunday.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ شانسی وجود نداشت، و اشتباه هم نبود، در مورد اتفاقی که امروز یکشنبه افتاد
[ترجمه گوگل]اما در مورد آن چه که در اینجا اتفاق افتاد یکشنبه، هیچ گمراهی و اشتباهی وجود نداشت

15. However, aided by an outrageous fluke in frame four from which he made 7 Parrott levelled at 2-
[ترجمه ترگمان]با این حال، به کمک یک اتفاق ظالمانه در چارچوب چهار که او ۷ Parrott را در ساعت ۲ به تساوی کشاند -
[ترجمه گوگل]با این حال، با کمک فتنه انگیزی در فریم 4 که از او ساخته شده بود 7 پاروته در 2

پیشنهاد کاربران

شانس، خوش شانسی

اتفاق شانسی خوش یمن

اتفاقی که باشانس همراه باشد، رویدادشانسی، خرشانسی اتفاق افتادن

Noun:

chance
coincidence
accident

اتفاق تصادفی
تصادف
شانس
رخداد تصادفی

تقارن
تطابق
انطباق
همانندی
همسانی ( همزمانی )
تلاقیِ ( زمانی - وقایع )


But that ship, captain, either was many years ahead of us or it was the most incredible design fluke in history

Star Trek



یک خوشانسی پیش بینی نشده بزرگ


کلمات دیگر: