کلمه جو
صفحه اصلی

undergoing

انگلیسی به فارسی

در حال انجام، تحمل کردن، دستخوش شدن، متحمل چیزی شدن


پیشنهاد کاربران

درمعرض قرار گرفتن

متحمل شدن

جاری، در حال انجام مثلا در مورد یک رخداد

تحت. . . بودن ( درمان، عمل جراحی. . . )
The president will be undergoing routine surgery
رییس جمهور تحت عمل جراحی معمولی خواهند بود

با تجربه - ارتقا یافته

Undergoing sudden changes
تغییراتی در حالِ انجام شدن


کلمات دیگر: