کلمه جو
صفحه اصلی

carry through


1- انجام دادن، نایل شدن 2- رزق دادن، نگهداشتن، رساندن

انگلیسی به فارسی

حمل از طریق


انگلیسی به انگلیسی

• persist in an activity, follow through with an activity until it is finished

جملات نمونه

1. She was determined to carry through her plans.
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود نقشه هایش را انجام دهد
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که از طریق برنامه هایش پیروی کند

2. The songs of the whales carry through the water over long distances.
[ترجمه ترگمان]آهنگ این وال ها در طول مسافت های دور از آب عبور می کنند
[ترجمه گوگل]آهنگ های نهنگ ها در طول مسافت های طولانی از آب عبور می کنند

3. He has proved he can carry through on his promises.
[ترجمه ترگمان]او ثابت کرده است که می تواند به وعده های خود عمل کند
[ترجمه گوگل]او ثابت کرده است که می تواند بر وعده هایش عمل کند

4. He convinced us that he would carry through with/on his promise.
[ترجمه ترگمان]او ما را متقاعد کرد که به قول خودش وفا خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او ما را متقاعد کرد که او با وعده خود ادامه خواهد داد

5. However, structuralist Marxists fail to carry through their qualification of economic determinism.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مارکسیست های فرهنگی نتوانسته اند صلاحیت خود را از جبر اقتصادی به دست آورند
[ترجمه گوگل]با این حال، مارکسیست های ساختاریگرایانه موفق به انجام واجد شرایط جبرگرایی اقتصادی نمی شوند

6. These adjustments carry through to the resource market as expanding industries demand more resources and contracting industries demand fewer.
[ترجمه ترگمان]این تنظیمات به سمت بازار منابع حمل می شوند چون صنایع در حال توسعه تقاضای منابع بیشتری دارند و صنایع قراردادی تقاضای کمتری دارند
[ترجمه گوگل]این تنظیمات به بازار منابع ادامه می دهد؛ چرا که صنایع در حال توسعه نیاز به منابع بیشتری دارند و صنایع پیمانکاری کمتری نیاز دارند

7. That Government were able to carry through virtually all that legislation with hardly any resort to guillotine motions.
[ترجمه ترگمان]آن دولت قادر بود تقریبا همه این قوانین را بدون توسل به زور به اعدام انجام دهد
[ترجمه گوگل]این دولت توانست تقریبا تمام قوانین را با تقریبا هر گونه تلاشی برای حرکات گیوتین اجرا کند

8. Regular carry through the maintenance and overhaul to the warehouse facility, guaranteed the warehouse work smoothly.
[ترجمه ترگمان]حمل و نگهداری منظم از طریق تعمیر و تعمیرات ساختمان انبار، تضمین می کند که انبار به آرامی کار کند
[ترجمه گوگل]به طور منظم از طریق تعمیر و نگهداری و تعمیرات به تسهیلات انبار، تضمین کار انبار هموار

9. We believe this revolutionary tradition will carry through from generation to generation.
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که این سنت انقلابی از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که این سنت انقلابی از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد

10. A huge carry through the ear side loudly.
[ترجمه ترگمان]صدای بلندی در گوش به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]یک عظمت با صدای بلند در گوش گوش فرا می دهد

11. The juvenility of theory and practice makes us carry through further theoretic discussion necessarily.
[ترجمه ترگمان]نظریه و عمل نظریه و عمل باعث می شود که ما لزوما بحث نظری بیشتری را ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]کم اهمیت تئوری و عمل ما را به بحث در مورد نظریه های دیگر بسنده می کند

12. They selflessly gave their all to carry through technical innovations.
[ترجمه ترگمان]آن ها از خود گذشتگی برای انجام نوآوری های فنی به همه آن ها دادند
[ترجمه گوگل]آنها خودخواهانه همه را به انجام نوآوری های فنی می بردند

13. Never bluff unless you are prepared to carry through.
[ترجمه ترگمان]بلوف نمی زنم مگر اینکه شما آماده باشید که آن را ادامه بدهید
[ترجمه گوگل]هرگز گریه نکنید، مگر اینکه آماده باشید تا از آن عبور کنید

14. We carry through our plan to save one - tenth of our salary every month.
[ترجمه ترگمان]ما برنامه خود را برای صرفه جویی یک دهم حقوق در هر ماه انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]ما از طریق برنامه ما برای صرفه جویی در یک ماه حقوق خود یک دهم از حقوق ما

15. You will have a breath that will carry through the forest.
[ترجمه ترگمان]شما نفس خواهید داشت که از میان جنگل خواهد گذشت
[ترجمه گوگل]شما نفس می کنید که از طریق جنگل عبور می کند

پیشنهاد کاربران

صورت دادن، به انجام رساندن

طنین انداختن، پخش شدن صدا یا چیزی دیگر

بار را به منزل رسانیدن، به سرانجام رسانیدن
کاری را به سر منزل مقصود رسانیدن
She was determined to carry through her plans.
او مصمم بود نقشه هایش را به سرمنزل مقصود برساند

در صنایع غذایی: مقاوم به حرارت

عملی کردن
پیش بردن


کلمات دیگر: