کلمه جو
صفحه اصلی

leave on

پیشنهاد کاربران

خاموش نکردن ( لامپ رادیو. . . . )
در نیاوردن ( لباس، طلا. . . . )

باز گذاشتن ( شیر آب و . . . )
Some idiot left the faucet on in the bathroom
یک احمق شیر آب را در حمام باز گذاشته است

جا گذاشتن

to leave on a trip:
to make a journey, to depart somewhere.
ترک کردن جایی برای رفتن به سفر

باز گذاشتن شیر آب


کلمات دیگر: