کلمه جو
صفحه اصلی

inadvertently


قانون ـ فقه : سهوا"

انگلیسی به انگلیسی

• mistakenly, unintentionally, unthinkingly

جملات نمونه

1. he inadvertently transposed the "e" and the "i" in "weird"
ندانسته "e" و "i" را در واژه ی "weird" پس و پیش نوشت.

2. The student inadvertently transposed the e and the i in "weird".
[ترجمه ترگمان]دانش آموز سهوا نام و کتاب را به صورت \"عجیب\" تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]دانش آموز به طور تصادفی e و i را در 'عجیب' انتقال داد

3. Viruses can be spread inadvertently by email users.
[ترجمه ترگمان]ویروس ها می توانند به صورت ناخواسته توسط کاربران ایمیل پخش شوند
[ترجمه گوگل]ویروس ها می توانند به طور تصادفی توسط کاربران ایمیل گسترش یابد

4. They inadvertently got mixed up in a free fight involving some 20 people.
[ترجمه ترگمان]آن ها ناخواسته در یک نبرد آزاد بین ۲۰ نفر درگیر شدند
[ترجمه گوگل]آنها به طور مخفیانه در یک مبارزه آزاد با حدود 20 نفر مخالف بودند

5. We had inadvertently left without paying the bill.
[ترجمه ترگمان]سهوا بدون پرداخت صورت حساب رفته بودیم
[ترجمه گوگل]ما به طور غریزی بدون پرداخت قبض باقی مانده بودیم

6. Many people inadvertently transpose digits of the ZIP code.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم ناخواسته ارقام کد پستی را اعلام می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد به طور تصادفی تعداد رقم کد پستی را انتقال می دهند

7. She inadvertently telephoned the wrong person.
[ترجمه ترگمان]سهوا به آدم اشتباهی تلفن زد
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی شخص اشتباه را تلفن کرد

8. The possibility of sending a new manager was inadvertently hinted at.
[ترجمه ترگمان]امکان ارسال مدیر جدید به صورت ناخواسته به آن اشاره شد
[ترجمه گوگل]احتمال فرستادن یک مدیر جدید به صورت سه گانه به آن اشاره شد

9. I inadvertently passed this essay by.
[ترجمه ترگمان]من سهوا از این مقاله استفاده کردم
[ترجمه گوگل]من به طور تصادفی این مقاله را توسط

10. I inadvertently pressed the wrong button.
[ترجمه ترگمان]من سهوا دکمه اشتباه رو فشار دادم
[ترجمه گوگل]من عمدا دکمه اشتباه را فشار دادم

11. His name had been leaked inadvertently in a press interview which I had given and some one had traced his whereabouts.
[ترجمه ترگمان]نام او سهوا از یک مصاحبه مطبوعاتی که من به او داده بودم و بعضی از آن ها جای او را دنبال کرده بودند، فاش شده بود
[ترجمه گوگل]نام او به طور سه گانه در یک مصاحبه مطبوعاتی که من داده شده بود، به طور غیرمستقیم منتشر شده بود و بعضی از آنها محل سکونت خود را کشف کرده بود

12. Truc inadvertently provided a possible answer.
[ترجمه ترگمان]truc سهوا پاسخ ممکن را داد
[ترجمه گوگل]Truc به طور تصادفی یک پاسخ احتمالی را ارائه داد

13. This could inadvertently promote a simplistic zoning pattern in local authority policies.
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به صورت ناخواسته یک الگوی zoning ساده در سیاست های دولت محلی را ترویج کند
[ترجمه گوگل]این امر می تواند به طور سه گانه یک الگوی تقسیم بندی ساده در سیاست های اقتدار محلی را ارتقا دهد

14. The owners inadvertently supply another, but in their absence, this crutch isn't there and symptoms of separation anxiety occur.
[ترجمه ترگمان]مالکین ناخواسته دیگری را تامین می کنند، اما در غیابش این چوب زیر بغلش وجود ندارد و نشانه هایی از اضطراب جدایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]صاحبان به طور تصادفی دیگر عرضه می کنند، اما در غیاب آنها این کرم وجود ندارد و علائم اضطراب جدایی وجود دارد

15. Backwards Pretend you are a beginner who has inadvertently forgotten which end of the board is forwards and set sail going backwards.
[ترجمه ترگمان]از عقب وانمود کنید که تو تازه واردی هستی که سهوا تمام صفحه را فراموش کرده است و بادبان را به عقب می راند
[ترجمه گوگل]به عقب اعتراف می کنید که شما یک مبتدی هستید که به طور غریزی فراموش کرده اید که انتهای هیئت مدیره به جلو برمی گردد و به عقب بر می گردد

پیشنهاد کاربران

غیر عمدی

unintentional

غیرعمدی ، سهوا

ناخواسته

از روی غفلت، از روی بی مبالاتی یا بی فکری - با بی دقتی، با بی توجهی

( با ) بی فکری،
( به صورت ) بی اراده، بدون اراده،
ناگهانی و بدون فکر ( کردن ) ،
ناآگاهانه، اشتباهی،

Adverb :
ناخواسته
تصادفی
Without intention
Accidentally

تصادفا، با بی دقتی

Definition: by accident
Synonym: carelessly

سهل انگارانه

inadvertently ( adv ) = سهواً، به طور ناخواسته، غافلانه، نادانسته، سهل انگارانه، به طور تصادفی، به طور غیرعمدی، از روی بی احتیاطی، از روی بی دقتی


examples:
1 - I inadvertently ended up on the wrong street.
من ناخواسته از یک خیابان اشتباه سر در آوردم.
2 - He inadvertently deleted the file.
او به طور ناخواسته فایل ها را پاک کرد.
3 - The text was edited in a way that inadvertently changed its meaning.
متن به گونه ای ویرایش شد که سهواً معنای آن تغییر کرد.
4 - I'm worried that we might be inadvertently watering down the quality of the data.
من نگرانم که ممکن است به طور ناخواسته کیفیت داده ها را کاهش دهیم.
5 - We inadvertently threw away some of the receipts.
ما به طور تصادفی ( غیرعمد ) برخی از رسیدها را دور ریختیم.


مترادف: carelessly



کلمات دیگر: