کلمه جو
صفحه اصلی

overkill


(به ویژه بمب اتمی - قدرت تخریبی و قتاله معادل با چند برابر جمعیت مورد هدف) کشتار چند برابر، فزونکاری، عمل افراطآمیز، استعمال بیش از حد

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه بمب اتمی - قدرت تخریبی و قتاله معادل با چند برابر جمعیت مورد هدف) کشتار چند برابر


زیادهروی، فزونکاری، عمل افراطآمیز، استعمال بیش از حد


بیش از حد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an instance or practice of taking excessive measures to deal with a problem, esp. by the use of excessive firepower.

(2) تعریف: an excess destructive capacity.

- nuclear overkill
[ترجمه ترگمان] انرژی هسته ای
[ترجمه گوگل] سرنگونی هسته ای

• nuclear capacity that is in excess of what would be needed to defeat an enemy; effort that exceeds a desired goal (especially a military operation involving needless killing); more than necessary, excess (slang)
you say that there is overkill when something is spoiled by being done to a much greater extent than is necessary.

جملات نمونه

1. There is a danger of overkill if you plan everything too carefully.
[ترجمه ترگمان]اگر شما همه چیز را با دقت برنامه ریزی کنید، این خطر زیادی هست
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز را با دقت برنامه ریزی کنید، خطر بیش از حد وجود دارد

2. It was surely overkill to screen three interviews on the same subject in one evening.
[ترجمه ترگمان]این به طور حتم overkill بود که سه مصاحبه را در یک موضوع در یک شب به نمایش بگذارد
[ترجمه گوگل]قطعا برای یک نمایش سه مصاحبه با همین موضوع در یک شب به طور ناگهانی روی داد

3. Such security measures may well be overkill.
[ترجمه ترگمان]چنین اقدامات امنیتی ممکن است overkill باشد
[ترجمه گوگل]چنین اقدامات امنیتی ممکن است از بین برود

4. More television coverage of the election would be overkill.
[ترجمه ترگمان]پوشش تلویزیونی بیشتری در این انتخابات منتشر خواهد شد
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی بیشتر در انتخابات می تواند سرکوب شود

5. It had made the fatal error of overkill.
[ترجمه ترگمان]خطای مهلک زیادی مرتکب شده بود
[ترجمه گوگل]این اشتباه مرگبار ناخوشایند را ایجاد کرده است

6. Many felt that the money spent amounted to overkill, and that a cheaper, less glossy advertising campaign would have been just as effective.
[ترجمه ترگمان]بسیاری احساس می کردند که پول خرج شده به overkill رسیده است و تبلیغات ارزان تر و پر زرق و برق کم تر هم می تواند موثر باشد
[ترجمه گوگل]بسیاری احساس کردند که پول صرف شده به میزان زیاد است و کمپین تبلیغاتی ارزان تر و کمتر براق نیز همین کارایی را داشته است

7. It is the blatant political overkill of their foes, in fact, that may save the First Couple from themselves.
[ترجمه ترگمان]این overkill سیاسی آشکار دشمنانشان است، در واقع این است که ممکن است اولین زوج از خود را نجات دهند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، این زحمت بسیار سیاسی دشمنان خود است که ممکن است زوج اول را از خود نجات دهد

8. Animators now face a dilemma of technology overkill.
[ترجمه ترگمان]Animators اکنون با معضل of فن آوری مواجه است
[ترجمه گوگل]Animators در حال حاضر با معضل تکنولوژی بیش از حد روبرو هستند

9. That's overkill; she dressed up like a princess for the party.
[ترجمه ترگمان]این زیادی است، مثل یک پرنسس برای مهمانی لباس پوشید
[ترجمه گوگل]این بیش از حد است او مانند یک شاهزاده خانم برای حزب لباس پوشید

10. This is probably overkill for such a small example, but it will prove a point.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا برای این مثال کوچک ضروری است، اما یک نکته را ثابت می کند
[ترجمه گوگل]این احتمالا برای چنین مثال کوچکی روی می دهد، اما یک نقطه ثابت خواهد شد

11. The feature is certainly overkill for normal users, but there are those who appreciate such flexibility.
[ترجمه ترگمان]این ویژگی قطعا برای کاربران عادی مناسب است، اما کسانی هستند که از چنین انعطاف پذیری قدردانی می کنند
[ترجمه گوگل]این ویژگی مطمئنا برای کاربران عادی قابل استفاده است، اما کسانی هستند که این انعطاف پذیری را دارند

12. This may seem tedious and a bit of overkill for such a small function, but the value of the comments to a novice shell scripter or someone just looking at the function can be invaluable.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است خسته کننده و کمی برای این کار کوچک خسته کننده به نظر برسد، اما مقدار نظرات به یک پوسته جدید یا فردی که فقط به آن نگاه می کند می تواند ارزشمند باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است به نظر می رسد خسته کننده و کمی برای بیش از حد به عنوان یک عملکرد کوچک، اما ارزش نظرات به یک برنامه نویس تازه کار پوسته یا کسی که فقط به دنبال تابع می تواند ارزشمند باشد

13. It is overkill to politicize the issue and link it to China-US relations or even to China's international image.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که این مساله مطرح شود و آن را به روابط چین و آمریکا و یا حتی به تصویر بین المللی چین مرتبط سازد
[ترجمه گوگل]این مسئله به سیاستزدن مسئله و ارتباط آن با روابط چین و آمریکا یا حتی تصویر بین المللی چین چیره می شود

14. Overkill - why is it the pre - req to mutilate?
[ترجمه ترگمان]overkill - چرا باید قبل از آن که خود را از دست بدهید، این کار را بکنید؟
[ترجمه گوگل]Overkill - چرا آن را قبل از تقاضا برای زور؟

پیشنهاد کاربران

اضافه کاری، انجام کاری که نیازی به انجام آن نیست

the amount by which destruction or the capacity for destruction exceeds what is necessary.


More of sth than is necessary or desirable

به نقل از فرهنگ پویا:
1 - افراط، زیاده روی، مبالغه
2 - افراطی

به نقل از هزاره:
1 - ( نظامی ) توانایی کشتار بیش از حد
کشتار بیش از حد
قتل عام
2 - ( مجازی ) زیاده روی
تندروی
افراط

تا سر حد مرگ

To go overboard
زیاده رویکردن / افراط در کاری


شور چیزی رو درآوردن


کلمات دیگر: