(پیامدهای گسترنده ی یک عمل یا رویداد - مثل موج های ناشی از خوردن سنگ به آب) پیامد چندگانه، اثر فزونگر
ripple effect
(پیامدهای گسترنده ی یک عمل یا رویداد - مثل موج های ناشی از خوردن سنگ به آب) پیامد چندگانه، اثر فزونگر
انگلیسی به فارسی
(پیامدهای گسترندهی یک عمل یا رویداد - مثل موجهای ناشی از خوردن سنگ به آب) پیامد چندگانه، اثر فزونگر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: influences or consequences that spread from an earlier act or event.
- The increase in the price of sugar had a ripple effect on virtually all packaged foods.
[ترجمه ترگمان] افزایش قیمت شکر تاثیر اندکی بر همه غذاهای بسته بندی شده داشته است
[ترجمه گوگل] افزایش قیمت قند موجب تأثیر زیادی در تقریبا تمام غذاهای بسته بندی شده بود
[ترجمه گوگل] افزایش قیمت قند موجب تأثیر زیادی در تقریبا تمام غذاهای بسته بندی شده بود
مترادف و متضاد
chain of cause and effect
Synonyms: causal sequence, contagion effect, dispersion, dissemination, domino effect, knock-on effect, overspreading, slippery slope, sprawl
جملات نمونه
1. Delayed flights have a ripple effect. Just one late flight could be carrying passengers for a dozen connecting services.
[ترجمه ترگمان]پروازهای با تاخیر باعث ایجاد یک اثر ریپل (موج دار)می شوند تنها یک پرواز دیروقت می تواند مسافران را برای چندین سرویس اتصال حمل کند
[ترجمه گوگل]پرواز تاخیری یک اثر موج دار است فقط یک پرواز اواخر می تواند حمل و نقل مسافر برای دوازده خدمات ارتباطی
[ترجمه گوگل]پرواز تاخیری یک اثر موج دار است فقط یک پرواز اواخر می تواند حمل و نقل مسافر برای دوازده خدمات ارتباطی
2. His resignation will have a ripple effect on the whole department.
[ترجمه ترگمان]استعفای او تاثیر اندکی بر کل اداره خواهد داشت
[ترجمه گوگل]استعفای او اثر کلیدی در کل بخش خواهد داشت
[ترجمه گوگل]استعفای او اثر کلیدی در کل بخش خواهد داشت
3. The increase had a ripple effect through the whole financial market.
[ترجمه ترگمان]این افزایش اثر موجی از کل بازار مالی داشته است
[ترجمه گوگل]این افزایش در کل بازار مالی اثرات موجی داشت
[ترجمه گوگل]این افزایش در کل بازار مالی اثرات موجی داشت
4. The bank crash has had a ripple effect on the whole community.
[ترجمه ترگمان]سقوط بانک روی کل جامعه اثر عمیقی داشته
[ترجمه گوگل]سقوط بانک تاثیری ناچیز بر کل جامعه داشته است
[ترجمه گوگل]سقوط بانک تاثیری ناچیز بر کل جامعه داشته است
5. The negative financial report caused a ripple effect on the stock market.
[ترجمه ترگمان]گزارش مالی منفی باعث ایجاد اثر ریپل در بازار سهام شد
[ترجمه گوگل]گزارش مالی منفی موجب تأثیر ریسک در بازار سهام شد
[ترجمه گوگل]گزارش مالی منفی موجب تأثیر ریسک در بازار سهام شد
6. Lighting and material details accentuate the ripple effect.
[ترجمه ترگمان]نورپردازی و جزئیات مواد تاثیر موج را برجسته می کند
[ترجمه گوگل]نورپردازی و جزئیات مواد موجب افزایش اثر موجی می شود
[ترجمه گوگل]نورپردازی و جزئیات مواد موجب افزایش اثر موجی می شود
7. That in turn exerts an unfortunate ripple effect: when oxygen levels decrease, the breakdown of oil can't advance any further.
[ترجمه ترگمان]این به نوبه خود اثر ریپل ضعیفی را وارد می کند: وقتی سطح اکسیژن کاهش می یابد، تجزیه و تحلیل نفت می تواند پیشروی کند
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود موجب تأثیر ناگهانی موجی می شود که سطح اکسیژن کاهش می یابد، تجزیه نفت نمی تواند پیشرفت بیشتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود موجب تأثیر ناگهانی موجی می شود که سطح اکسیژن کاهش می یابد، تجزیه نفت نمی تواند پیشرفت بیشتری داشته باشد
8. This is a ripple effect from 197 when the dollar came off the gold standard.
[ترجمه ترگمان]این یه اثر موجی از پرواز ۱۹۷ بود وقتی که دلار از استاندارد طلایی خارج شد
[ترجمه گوگل]این یک اثر موج دار از سال 197 است که دلار از استاندارد طلا خارج شد
[ترجمه گوگل]این یک اثر موج دار از سال 197 است که دلار از استاندارد طلا خارج شد
9. Analysts believe that could have a ripple effect on other speculative investors in the market.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگران بر این باورند که این امر می تواند تاثیر اندکی بر دیگر سرمایه گذاران فرضی در بازار داشته باشد
[ترجمه گوگل]تحلیلگران معتقدند که می تواند تأثیر موجی بر روی دیگر سرمایه گذاران گمانه زنی در بازار داشته باشد
[ترجمه گوگل]تحلیلگران معتقدند که می تواند تأثیر موجی بر روی دیگر سرمایه گذاران گمانه زنی در بازار داشته باشد
10. Quantization of software maintainability and ripple effect tracing are two critical issues in the field of software maintenance engineering.
[ترجمه ترگمان]قابلیت نگهداری نرم افزار و ردیابی اثر موج دار دو مساله مهم در زمینه مهندسی نگهداری نرم افزار هستند
[ترجمه گوگل]Quantization از قابلیت نگهداری نرم افزار و ردیابی اثرات موج شکن دو موضوع مهم در زمینه مهندسی نگهداری نرم افزار است
[ترجمه گوگل]Quantization از قابلیت نگهداری نرم افزار و ردیابی اثرات موج شکن دو موضوع مهم در زمینه مهندسی نگهداری نرم افزار است
11. That move, in turn, has had a ripple effect on lawyers'salaries across the country.
[ترجمه ترگمان]این حرکت به نوبه خود تاثیر اندکی بر حقوق وکلا در سراسر کشور داشته است
[ترجمه گوگل]این حرکت، به نوبه خود، تا به حال اثرات موج دار در حقوق وکلا در سراسر کشور داشته است
[ترجمه گوگل]این حرکت، به نوبه خود، تا به حال اثرات موج دار در حقوق وکلا در سراسر کشور داشته است
12. Indeed, any new policy may be described as having a ripple effect.
[ترجمه ترگمان]در واقع، هر سیاست جدید می تواند به عنوان یک اثر موج توصیف شود
[ترجمه گوگل]در واقع، هر سیاست جدید ممکن است به عنوان یک اثر موج دار توصیف شود
[ترجمه گوگل]در واقع، هر سیاست جدید ممکن است به عنوان یک اثر موج دار توصیف شود
13. And once you have so many farmers going broke, the ripple effect starts.
[ترجمه ترگمان]و زمانی که تعداد کشاورزان خیلی زیاد است، اثر موج دار شروع می شود
[ترجمه گوگل]و هنگامی که بسیاری از کشاورزان شکست خورده اند، اثر موج دار شروع می شود
[ترجمه گوگل]و هنگامی که بسیاری از کشاورزان شکست خورده اند، اثر موج دار شروع می شود
پیشنهاد کاربران
پیامدهای ادامه دار یک کار یا رخداد
اثرفزونگر
اثر موجی
اثر موجی یا همان اثر پروانه ایbutterfly effect
اثر فزاینده
کلمات دیگر: