کلمه جو
صفحه اصلی

arabic


معنی : زبان عربی، زبان تازی، عربی، تازی
معانی دیگر : ارقام هندی، ارقام عربی، عرب، وابسته به عربستان، وابسته به اعراب و فرهنگ و زبان آنان، (a کوچک) وابسته به اسیدی به فرمول c5h10o6 که در صمغ عربی یافت می شود، فرهنگ عربی عرب arab

انگلیسی به فارسی

تازی، عربی، زبان تازی، زبان عربی، فرهنگ عربی (عرب Arab )


عربی، زبان عربی، زبان تازی، تازی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: designating, pertaining to, or in the script used to write the Semitic language of the Arabs, or Persian, Urdu, and other languages.

(2) تعریف: of, pertaining to, or originating in or among Arabia or Arabs; Arab; Arabian.
اسم ( noun )
• : تعریف: any of the Semitic languages spoken by Arabs.

• arabic language, language spoken by the arabs
arabian, of a semitic people living in the middle east and northern africa
arabic is a language spoken in the middle east and in parts of north africa.
something that is arabic belongs or relates to the language, writing, or culture of the arabs.
an arabic numeral is one of the written figures, such as 1, 2, 3, or 4.

مترادف و متضاد

زبان عربی (اسم)
arabic

زبان تازی (اسم)
arabic

عربی (صفت)
arab, arabian, arabic

تازی (صفت)
arabic

جملات نمونه

1. It is not easy to learn Arabic.
[ترجمه ترگمان]آموختن عربی آسان نیست
[ترجمه گوگل]زبان عربی را آسان نیست

2. Mombasa is a town with a beguiling Arabic flavour.
[ترجمه ترگمان] Mombasa یه شهر با طعم beguiling
[ترجمه گوگل]مامباسا یک شهر با عطر و طعم عربی است

3. This is a feature of languages such as Arabic, Spanish and Portuguese, to name but a few.
[ترجمه ترگمان]این یک ویژگی از زبان ها مانند عربی، اسپانیایی و پرتغالی است که فقط چند زبان است
[ترجمه گوگل]این یک ویژگی از زبان هایی مانند عربی، اسپانیایی و پرتغالی است که فقط چند نام دارد

4. 1 and 2 are Arabic numerals, I and II are Roman numerals.
[ترجمه ترگمان]اعداد ۱ و ۲ اعداد عربی هستند و من و II اعداد رومی هستند
[ترجمه گوگل]1 و 2 عدد عربی هستند، I و II عدد رومی هستند

5. She needs to perfect her Arabic before going to work in Cairo.
[ترجمه ترگمان]او قبل از شروع کار در قاهره باید عربی را کامل کند
[ترجمه گوگل]او قبل از رفتن به کار در قاهره باید عربی خود را کامل کند

6. His Arabic was not as good as his English, but serviceable enough.
[ترجمه ترگمان]زبان عربی به خوبی انگلیسی ها نبود، اما به درد بخور بود
[ترجمه گوگل]عربی او به اندازه انگلیسیش خوب نبود، اما به اندازه کافی قابل استفاده بود

7. Hebrew and Arabic are Semitic languages.
[ترجمه ترگمان]عبری و عربی زبان های سامی هستند
[ترجمه گوگل]عبری و عربی زبان های سامی هستند

8. I've been learning Arabic for four years.
[ترجمه ترگمان]چهار سال است که عربی یاد می گیرم
[ترجمه گوگل]من چهار سال به زبان عربی آموخته ام

9. He spoke in Arabic, a short staccato burst.
[ترجمه ترگمان]او با زبان عربی صحبت کرد، با صدایی کوتاه و بریده گفت:
[ترجمه گوگل]او در عربی صحبت کرد، یک انفجار کوتاه مدت استکاتو

10. Is there anyone here who understands Arabic?
[ترجمه ترگمان]کسی اینجاست که عربی رو درک کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا کسی وجود دارد که عربی را درک کند؟

11. He speaks Arabic and English with equal ease.
[ترجمه ترگمان]او عربی و انگلیسی با راحتی برابر صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او به راحتی با زبان عربی و انگلیسی صحبت می کند

12. There are many regional types of Arabic.
[ترجمه ترگمان]زبان های منطقه ای بسیاری وجود دارد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از زبان عربی وجود دارد

13. He spoke abruptly, in barely comprehensible Arabic.
[ترجمه ترگمان]ناگهان به سختی حرف می زد، به سختی عربی قابل فهم بود
[ترجمه گوگل]او به تدریج صحبت کرد، در عربی بسیار قابل فهم

14. Flamenco has its roots in Arabic music.
[ترجمه ترگمان]Flamenco ریشه در موسیقی عربی دارد
[ترجمه گوگل]فلامنکو ریشه های موسیقی عربی دارد

15. The established religion of Egypt and other Arabic countries is Islam.
[ترجمه ترگمان]دین رسمی مصر و دیگر کشورهای عربی اسلام است
[ترجمه گوگل]دین سنتی مصر و سایر کشورهای عربی اسلام است

پیشنهاد کاربران

عربی، زبان عربی

عربی


کلمات دیگر: