1. He kept his finger on the trigger.
[ترجمه ترگمان]انگشتش را روی ماشه نگه داشته بود
[ترجمه گوگل]او انگشت خود را بر روی ماشه نگه داشت
2. Unresolved or unacknowledged fears can trigger sleepwalking.
[ترجمه ترگمان]ترس های حل نشده یا unacknowledged می توانند آغازگر sleepwalking باشند
[ترجمه گوگل]ترس های حل نشده یا غیرقابل قبول می توانند راه رفتن با خواب را کنترل کنند
3. It's not clear who actually pulled the trigger.
[ترجمه ترگمان]مشخص نیست که کی ماشه رو کشیده
[ترجمه گوگل]معلوم نیست که در واقع این ماشه را کشیده است
4. A wide range of emotionally stressful events may trigger a relapse.
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از رویداده ای استرس زا ممکن است باعث بازگشت مجدد شود
[ترجمه گوگل]طیف وسیعی از حوادث عاطفی استرس زا ممکن است عود کند
5. He is quick on the trigger.
[ترجمه ترگمان]سریع ماشه را می کشد
[ترجمه گوگل]او در ماشه سریع است
6. The odour of food may be a trigger for man's appetite.
[ترجمه ترگمان]بوی غذا ممکن است برای اشتهای مردان فعال شود
[ترجمه گوگل]بوی غذا ممکن است باعث اشتهاآور مرد شود
7. He pulled the trigger of his rifle.
[ترجمه ترگمان]ماشه تفنگ را کشید
[ترجمه گوگل]او ماشه ای از تفنگ خود را کشید
8. He took aim and squeezed the trigger.
[ترجمه ترگمان]او هدف گیری کرد و ماشه را فشار داد
[ترجمه گوگل]او هدف را گرفت و باعث شد که ماشه را فشرده کند
9. Nuts can trigger off a violent allergic reaction.
[ترجمه ترگمان]آجیل می تواند منجر به واکنش آلرژیک شدید شود
[ترجمه گوگل]آجیل می تواند یک واکنش آلرژیک خشن ایجاد کند
10. Intense sunlight may be a trigger to skin cancer.
[ترجمه ترگمان]نور شدید خورشید ممکن است یک تحریک برای سرطان پوست باشد
[ترجمه گوگل]نور شدید نور خورشید ممکن است موجب سرطان پوست شود
11. He knew he should pull the trigger, but he was suddenly paralysed by fear.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که باید ماشه را بکشد، اما ناگهان از ترس فلج شده بود
[ترجمه گوگل]او می دانست که باید ماشه را بکشاند، اما ناگهان ناگهان ترس را فلج کرد
12. She was trigged out in her best for the date.
[ترجمه ترگمان]اون برای قرار گذاشتن بهترین دوستش بوده
[ترجمه گوگل]او برای این تاریخ در بهترین حالتش بود
13. Her finger tightened on the trigger as she heard footsteps approaching.
[ترجمه ترگمان]همین که صدای پا به گوش رسید، انگشتش روی ماشه حلقه شد
[ترجمه گوگل]انگشت خود را در حالیکه قدم در حال نزدیک شدن است سفت کرد
14. Even the smell of oranges can trigger his migraine.
[ترجمه ترگمان]حتی بوی پرتقال می تواند میگرن او را تحریک کند
[ترجمه گوگل]حتی بوی پرتقال می تواند باعث میگرن شود