(adjective) غیر قابل توقف، شکست ناپذیر
unstoppable
(adjective) غیر قابل توقف، شکست ناپذیر
انگلیسی به فارسی
غیر قابل توقف، شکست ناپذیر
غیرقابل توقف
انگلیسی به انگلیسی
• cannot be stopped
something that is unstoppable cannot be prevented from continuing or developing.
something that is unstoppable cannot be prevented from continuing or developing.
صفت ( adjective )
مشتقات: unstoppably (adv.)
مشتقات: unstoppably (adv.)
• : تعریف: not able to be stopped, overcome, or beaten.
- an unstoppable force
[ترجمه سعید] نیرویی مهار نشدنی
[ترجمه ترگمان] یه نیروی دفاعی غیرقابل توقف[ترجمه گوگل] یک نیروی غیر قابل توقف
جملات نمونه
1. Then he unleashed his own, unstoppable, attack.
[ترجمه ترگمان]بعد او خودش را رها کرد، غیرقابل توقف، حمله
[ترجمه گوگل]سپس او حمله خود را متوقف کرد
[ترجمه گوگل]سپس او حمله خود را متوقف کرد
2. On form, the team was simply unstoppable.
[ترجمه ترگمان]در شکل، تیم به سادگی غیرقابل توقف بود
[ترجمه گوگل]در فرم، تیم به سادگی غیر قابل توقف بود
[ترجمه گوگل]در فرم، تیم به سادگی غیر قابل توقف بود
3. The band has enjoyed a seemingly unstoppable rise in popularity.
[ترجمه ترگمان]این گروه از یک افزایش غیرقابل توقف در محبوبیت بهره مند شده است
[ترجمه گوگل]این گروه از افزایش ظاهری غیرقابل توقف محبوبیت لذت برده است
[ترجمه گوگل]این گروه از افزایش ظاهری غیرقابل توقف محبوبیت لذت برده است
4. The progress of science is unstoppable.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت علم اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]پیشرفت علم غیر قابل توقف است
[ترجمه گوگل]پیشرفت علم غیر قابل توقف است
5. Once Janet gets an idea, she's unstoppable.
[ترجمه ترگمان]وقتی جنت می فهمه، اون غیرقابل توقف - ه
[ترجمه گوگل]هنگامی که جانت ایده می گیرد، او غیرقابل توقف است
[ترجمه گوگل]هنگامی که جانت ایده می گیرد، او غیرقابل توقف است
6. The Tories in their third term will be unstoppable.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران در دوره سوم خود غیرقابل توقف خواهند بود
[ترجمه گوگل]توری ها در دوره سومشان غیر قابل توقف خواهند بود
[ترجمه گوگل]توری ها در دوره سومشان غیر قابل توقف خواهند بود
7. Her rise to fame seems to be unstoppable.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شهرت او در برابر شهرت غیرقابل توقف است
[ترجمه گوگل]ظهور او به شهرت غیر قابل توقف است
[ترجمه گوگل]ظهور او به شهرت غیر قابل توقف است
8. The question was: What happens when an unstoppable force meets an immovable object?
[ترجمه ترگمان]سوال این بود: چه اتفاقی می افتد وقتی یک نیروی غیرقابل مقاومت یک جسم ثابت را تشکیل می دهد؟
[ترجمه گوگل]سوال این بود چه اتفاقی می افتد وقتی یک نیروی غیرقابل توقف با یک شیء غیرقابل انطباق روبه رو می شود؟
[ترجمه گوگل]سوال این بود چه اتفاقی می افتد وقتی یک نیروی غیرقابل توقف با یک شیء غیرقابل انطباق روبه رو می شود؟
9. It seemed unstoppable, spreading like green fly and just as blind to the disapproval of fellow citizens.
[ترجمه ترگمان]به نظر غیرقابل توقف می امد، مثل یک مگس سبز و درست مثل یک مگس سبز و درست مثل کور کردن مردم به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد غیر قابل توقف است، پخش مانند پرواز سبز و به همان اندازه کور به نارضایتی از هموطنان
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد غیر قابل توقف است، پخش مانند پرواز سبز و به همان اندازه کور به نارضایتی از هموطنان
10. Alas, just when the iron horse appeared unstoppable, a minor derailment gave a short delay before normal service was restored.
[ترجمه ترگمان]افسوس، درست زمانی که اسب آهنین توقف کرد، از راه خارج از ریل خارج شد و قبل از آن که خدمات عادی دوباره برقرار شود، تاخیر کوتاهی ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]افسوس، فقط زمانی که اسب آهن به طور غیرقابل توقف ظاهر شد، یک زلزله جزئی، تاخیر کوتاهی را پیش از انجام خدمات طبیعی بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]افسوس، فقط زمانی که اسب آهن به طور غیرقابل توقف ظاهر شد، یک زلزله جزئی، تاخیر کوتاهی را پیش از انجام خدمات طبیعی بازسازی کرد
11. Favre was unstoppable in last night's game.
[ترجمه ترگمان]برنامه Favre در بازی دیشب غیرقابل توقف بود
[ترجمه گوگل]فور در بازی شب گذشته غیر قابل توقف بود
[ترجمه گوگل]فور در بازی شب گذشته غیر قابل توقف بود
12. The war could unleash unstoppable political and economic changes.
[ترجمه ترگمان]جنگ می توانست نشان دهنده تغییرات سیاسی و اقتصادی غیرقابل توقف باشد
[ترجمه گوگل]جنگ می تواند تحولات سیاسی و اقتصادی غیر قابل توقف را رها کند
[ترجمه گوگل]جنگ می تواند تحولات سیاسی و اقتصادی غیر قابل توقف را رها کند
13. While the menace may be unstoppable, infection-control doctors are not cowering helplessly.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این تهدید ممکن است غیرقابل توقف باشد، پزشکان کنترل آلودگی با درماندگی خود را جمع و جور نکرده اند
[ترجمه گوگل]در حالی که تهدید ممکن است غیرقابل توقف باشد، پزشکان کنترل عفونت به راحتی نمی کاهند
[ترجمه گوگل]در حالی که تهدید ممکن است غیرقابل توقف باشد، پزشکان کنترل عفونت به راحتی نمی کاهند
14. Then midfielder John Collins hit an unstoppable 20-yarder into a top corner.
[ترجمه ترگمان]سپس بازیکن میانی، جان کالینز، با یک ضربه به شماره ۲۰ غیرقابل توقف وارد یک گوشه بالا شد
[ترجمه گوگل]جان کالینز، هافبک 20 نینجا را به یک گوشه بالا می اندازد
[ترجمه گوگل]جان کالینز، هافبک 20 نینجا را به یک گوشه بالا می اندازد
15. But with the unstoppable Louis Brandeis leading the Zionist charge, the barons gave in.
[ترجمه ترگمان]اما با the unstoppable Louis که رهبری صهیونیست ها را بر عهده داشت، barons تسلیم شدند
[ترجمه گوگل]اما بارون ها با لوییس براندیس که رهبری صهیونیسم را متوقف می کرد،
[ترجمه گوگل]اما بارون ها با لوییس براندیس که رهبری صهیونیسم را متوقف می کرد،
پیشنهاد کاربران
بی جلودار
متوقف ناکردنی
متوقف ناکردنی
شکست ناپذیر
توقف ناپذیر
کلمات دیگر: