معنی : خمیازه چیزی را کشیدن
long for
معنی : خمیازه چیزی را کشیدن
انگلیسی به انگلیسی
• yearn for, pine for
مترادف و متضاد
خمیازه چیزی را کشیدن (فعل)
aspire after, aspire to, aspire at, long after, long for
جملات نمونه
1. After years of war, the people long for a lasting peace.
[ترجمه ساناز] بعد از سالها جنگ دل مردم برای یک صلح پایدار پر میزند
[ترجمه علیرضایگانه شناس] بعدسالهاجنگ، مردم ازته دل یه صلح پایدارخواستند
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها جنگ، مردم به مدت طولانی به صلحی پایدار رسیدند[ترجمه گوگل]پس از سالها جنگ، مردم برای صلح پایدار تلاش می کنند
2. The sleeves are too long for me.
[ترجمه نفیسه] این آستین ها برای من خیلی بلند هستند یعنی قابل پوشیدن نیست
[ترجمه ترگمان]The برای من خیلی طولانی است[ترجمه گوگل]آستین برای من خیلی طولانی است
3. I don't long for luxurious life and gorgeous appearance, but I need a complete in habitation for sentiment.
[ترجمه ترگمان]من از زندگی مجلل و ظاهر زیبا زیاد خوشم نمی آید، اما به یک آبادی کامل احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]من برای زندگی لوکس و ظاهر زرق و برق دار نیست، اما من نیاز به یک زندگی کامل برای احساسات
[ترجمه گوگل]من برای زندگی لوکس و ظاهر زرق و برق دار نیست، اما من نیاز به یک زندگی کامل برای احساسات
4. The breeze blow blew, has blown off me long for your.
[ترجمه ترگمان]باد می وزید و من را برای مدتی طولانی خاموش کرده بود
[ترجمه گوگل]ضربه ای از باد منفجر شد، از من دور شده بود برای شما
[ترجمه گوگل]ضربه ای از باد منفجر شد، از من دور شده بود برای شما
5. When you long for something sincerely, the whole world will help you.
[ترجمه alireza] وقتی ی چیز نیک رو از ته دل بخواهی ، تمام دنیا بهت کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی برای یک کار صادقانه مدتی طولانی، تمام دنیا به تو کمک خواهد کرد[ترجمه گوگل]وقتی به چیزی صادقانه فکر کنید، کل دنیا به شما کمک خواهد کرد
6. I long for a trip to the Cape of Good Hope.
[ترجمه ترگمان]سفری به دماغه امید نیک دارم
[ترجمه گوگل]من برای سفر به کیپ امید امیدوارم
[ترجمه گوگل]من برای سفر به کیپ امید امیدوارم
7. We'd known each other too long for hard feelings.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی بود که همدیگر را می شناختیم
[ترجمه گوگل]ما دیگر همدیگر را برای احساسات سخت شناختیم
[ترجمه گوگل]ما دیگر همدیگر را برای احساسات سخت شناختیم
8. The dress is too long for her now but she'll grow into it.
[ترجمه ترگمان]این لباس برای او خیلی طولانی است، اما در آن رشد می کند
[ترجمه گوگل]لباس اکنون بیش از حد طول می کشد اما او به آن رشد می کند
[ترجمه گوگل]لباس اکنون بیش از حد طول می کشد اما او به آن رشد می کند
9. The oppressed long for deliverance and liberation.
[ترجمه ترگمان]راه طولانی برای نجات و رهایی بود
[ترجمه گوگل]ستمدیدگان برای تحمل و رهایی
[ترجمه گوگل]ستمدیدگان برای تحمل و رهایی
10. Politicians must sometimes long for a quieter life.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران گاهی اوقات برای زندگی آرام تر وقت دارند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران گاهی اوقات برای زندگی بی سر و صدا طول می کشد
[ترجمه گوگل]سیاستمداران گاهی اوقات برای زندگی بی سر و صدا طول می کشد
11. It did not take long for the central bank to soothe investors' fears.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی طول نکشید که بانک مرکزی ترس سرمایه گذاران را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]برای بانک مرکزی برای ترس از ترس سرمایه گذاران طولانی نیست
[ترجمه گوگل]برای بانک مرکزی برای ترس از ترس سرمایه گذاران طولانی نیست
12. It did not take long for the glory of our victory in the Second World War to rub off.
[ترجمه ترگمان]مدتی طول نکشید که پیروزی ما در جنگ جهانی دوم به پایان رسید
[ترجمه گوگل]مدت طولانی برای افتخار پیروزی ما در جنگ جهانی دوم برای جارو کردن نیست
[ترجمه گوگل]مدت طولانی برای افتخار پیروزی ما در جنگ جهانی دوم برای جارو کردن نیست
13. They long for a mother's goodnight kiss.
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت است که یک بوسه شب به خیر مادر بر زبان بیاورند
[ترجمه گوگل]آنها طول می کشد برای بوسه مادربزرگ شب بخیر
[ترجمه گوگل]آنها طول می کشد برای بوسه مادربزرگ شب بخیر
14. The pain made him long for oblivion.
[ترجمه ترگمان]درد او را به خاطر فراموشی دراز کرد
[ترجمه گوگل]درد او را به خاطر فراموشی سپری کرد
[ترجمه گوگل]درد او را به خاطر فراموشی سپری کرد
15. Those who most long for peace now pour their lives on war.
[ترجمه ترگمان]کسانی که بیش از همه خواهان صلح هستند، اکنون زندگی خود را بر سر جنگ فدا می کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که بیشتر از صلح و آرامش در حال جنگ هستند، جان خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]کسانی که بیشتر از صلح و آرامش در حال جنگ هستند، جان خود را از دست می دهند
پیشنهاد کاربران
Long for sth: really really want sth, want sth a lot, think and dream about it a lot
To want sth badly
چیزی رو از ته دل خواستن
برای مدت طولانی
چیزى را براى مدتی بسیار طولانی خواستن
Crave , desire
آرزو داشتن
آرزو داشتن
مشتاقانه منتظر. . . بودن
بی صبرانه چیزی را خواستن ( به خصوص که احتمال رسیدن به آن و وقوع آن چیز، بسیار کم است. )
تمایل زیاد داشتن به چیزی
تمایل زیاد داشتن به چیزی
آرزو و میل. . . داشتن
دلتنگ شدن برای چیزی
دل ( صمیر شخص ) پر میکشه یا لک زده برای چیزی
I long for watching tv
معنی:دلم لک زده برای تماشای تلویزیون.
I long for watching tv
معنی:دلم لک زده برای تماشای تلویزیون.
ازته دل خواستن /آرزوی چیزی داشتن
کلمات دیگر: