کلمه جو
صفحه اصلی

تراو

فرهنگ فارسی

پیر ژنرال فرانسه که بسال ۱۷۶۷ در پولینی متولد شد و در جنگ وانده معروف گشت و در سال ۱۸۳۶ درگذشت.

لغت نامه دهخدا

تراو. [ ت َ ] ( اِ ) بمعنی تراوش است که از تراویدن و ترشح کردن باشد. ( برهان ). ترشح و تراوش. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تراوش و تراویدن و تَراب شود.

تراو. [ تْرا / ت ِ وِ ] ( اِخ ) رودی در شمال آلمان که از لوبک می گذرد و وارد دریای بالتیک می شود و 112هزار گز طول دارد.

تراو. [ ت َ ] (اِ) بمعنی تراوش است که از تراویدن و ترشح کردن باشد. (برهان ). ترشح و تراوش . (ناظم الاطباء). رجوع به تراوش و تراویدن و تَراب شود.


تراو. [ تْرا / ت ِ وِ ] (اِخ ) رودی در شمال آلمان که از لوبک می گذرد و وارد دریای بالتیک می شود و 112هزار گز طول دارد.


پیشنهاد کاربران

تراو*تراب*::نام پسر در زبان لری بختیاری به معنی
::مسیر آب. منظور همان پاکی آب است


کلمات دیگر: