خسته شدم
pissed off
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• upset, angry, mad
جملات نمونه
1. You get really pissed off applying for jobs all the time.
[ترجمه ترگمان]در تمام مدت از کار کردن برای شغل ناراحت می شوید
[ترجمه گوگل]شما واقعا از کار کردن در همه زمان ها لذت می برید
[ترجمه گوگل]شما واقعا از کار کردن در همه زمان ها لذت می برید
2. Everyone just pissed off and left me to clean up.
[ترجمه ترگمان] همه عصبانی شدن و ولم کردن تا تمیزش کنم
[ترجمه گوگل]هر کس فقط پاشید و من را ترک کرد تا تمیز شود
[ترجمه گوگل]هر کس فقط پاشید و من را ترک کرد تا تمیز شود
3. He pissed off before we got there.
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه به اونجا برسیم، عصبانی شد
[ترجمه گوگل]او قبل از رسیدن به آنجا، خسته شد
[ترجمه گوگل]او قبل از رسیدن به آنجا، خسته شد
4. I'm pissed off with the way they've treated me.
[ترجمه ترگمان]با روشی که با من درمان کردن، عصبانیم
[ترجمه گوگل]من با شیوه ای که با من رفتار کرده ام خسته ام
[ترجمه گوگل]من با شیوه ای که با من رفتار کرده ام خسته ام
5. I was pissed off with the way some people were behaving.
[ترجمه ترگمان]من از طرز رفتار مردم عصبانی بودم
[ترجمه گوگل]من با برخی از رفتارهای مردانه آشنا شدم
[ترجمه گوگل]من با برخی از رفتارهای مردانه آشنا شدم
6. She seemed a bit pissed off that she hadn't been invited.
[ترجمه ترگمان]به نظر کمی عصبانی می امد که او دعوت نشده بود
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید که کمی خسته شده است که او دعوت نشده بود
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید که کمی خسته شده است که او دعوت نشده بود
7. I think my boss is pissed off because I want to leave.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم رئیسم عصبانیه، چون می خوام برم
[ترجمه گوگل]فکر می کنم رئیس من از این موضوع خسته شده است، زیرا می خواهم ترک کنم
[ترجمه گوگل]فکر می کنم رئیس من از این موضوع خسته شده است، زیرا می خواهم ترک کنم
8. Mark I feel the same, extremely pissed off at Wilko.
[ترجمه ترگمان]مارک \"منم همین حس رو دارم\" شدیدا از \"Wilko\" عصبانیم
[ترجمه گوگل]علامت من همان احساس را احساس می کنم، در ویلکو بسیار خجالت کشیدم
[ترجمه گوگل]علامت من همان احساس را احساس می کنم، در ویلکو بسیار خجالت کشیدم
9. He was pissed off and cursing.
[ترجمه ترگمان] اون عصبانی بود و فحش می داد
[ترجمه گوگل]او خسته و لعنت شده بود
[ترجمه گوگل]او خسته و لعنت شده بود
10. I was getting really pissed off at him and finally I exploded.
[ترجمه ترگمان]داشتم از دستش عصبانی می شدم و بالاخره منفجر شدم
[ترجمه گوگل]من واقعا از او خشنود شدم و در نهایت من منفجر شدم
[ترجمه گوگل]من واقعا از او خشنود شدم و در نهایت من منفجر شدم
11. She was pissed off at missing Triste at the bar, but there would be other jobs.
[ترجمه ترگمان]او از کنار آئورلیانو تری ست در بار، عصبانی شد، اما کار دیگری هم بود
[ترجمه گوگل]او در نوار تریستی گم شده بود، اما مشاغل دیگری وجود داشت
[ترجمه گوگل]او در نوار تریستی گم شده بود، اما مشاغل دیگری وجود داشت
12. Everybody was pissed off when I was a kid.
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بودم، همه عصبانی شدن
[ترجمه گوگل]زمانی که بچه بودم، همه می لرزیدند
[ترجمه گوگل]زمانی که بچه بودم، همه می لرزیدند
13. I was pissed off at them leaving me like that because I had hardly any other friends in Leeds.
[ترجمه ترگمان]از اینکه اونا منو اینطوری ول کردن عصبانی بودم چون من هیچ دوست دیگه ای تو لیدز نداشتم
[ترجمه گوگل]من از آنها پشیمان شدم، چون من در لیدز به سختی هیچ دوستی نداشتم
[ترجمه گوگل]من از آنها پشیمان شدم، چون من در لیدز به سختی هیچ دوستی نداشتم
14. Petey, leaning against a post, looked pissed off.
[ترجمه ترگمان]پیتی در حالی که به تیر تکیه داده بود عصبانی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پتی، متکی به یک پست، به نظر می آید
[ترجمه گوگل]پتی، متکی به یک پست، به نظر می آید
پیشنهاد کاربران
عصبانی شدن
خیلی عصبانی، به هم ریخته، داغون
رددادن
ناراحت
کلمات دیگر: