1. Marriage! Nothing else demands so much from a man!
[ترجمه ترگمان]ازدواج! هیچ چیز دیگه ای از یه مرد نمی خواد
[ترجمه گوگل]ازدواج! هیچ چیز دیگری از یک مرد مستحق نیست!
2. So much is mine as I enjoy.
[ترجمه ترگمان] منم همینطور که ازش لذت می برم، مال منه
[ترجمه گوگل]خیلی از من لذت می برم
3. Dogs wag their tails not so much in love to you as your bread.
[ترجمه ترگمان]سگ ها دم خود را به اندازه نان دوست می دارند
[ترجمه گوگل]سگها دندان های خود را نه به عنوان نان خود عاشق شما می کنند
4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
5. Human felicity is produced not so much by great pieces of good fortune that seldom happen, as by little advantages that occur every day.
[ترجمه ترگمان]سعادت انسانی آن قدرها هم از موهبت بزرگی نیست که به ندرت اتفاق می افتد، و با مزایایی که هر روز رخ می دهد
[ترجمه گوگل]خوشبختی انسان از طریق بخش های بزرگی از ثروت خوب که به ندرت اتفاق می افتد، به اندازه مزایای کمی که هر روز رخ می دهد، تولید نمی شود
6. The tragedy of life is not so much what men suffer, but what they miss.
[ترجمه ترگمان]تراژدی زندگی چیزی نیست که مردان رنج ببرند، اما چیزی که از دست می دهند
[ترجمه گوگل]تراژدی زندگی خیلی زیاد نیست که مردان رنج می برند، اما آنچه که آنها از دست می دهند
7. Men have lost their reason in nothig so much as their religion, wherein stones and clouts make martyrs.
[ترجمه ترگمان]مردان دلیل خود را در nothig به اندازه مذهب از دست داده اند که در آن سنگ ها و clouts شهید می شوند
[ترجمه گوگل]مردان به دلیل دین خود، دلیل خود را از دست داده اند، در حالی که سنگ ها و سرزمین ها شهید می شوند
8. 'You understand the problem because you're so much older. ' 'I'll take that as a compliment!'
[ترجمه ترگمان]تو مشکل رو درک می کنی چون تو خیلی پیر شدی این را به عنوان یک تعریف تلقی خواهم کرد!
[ترجمه گوگل]شما این مشکل را درک می کنید زیرا خیلی قدیمی تر هستید ' 'من از آن به عنوان تعریف قلمداد می کنم!'
9. miss you so much already and I haven't even left yet!
[ترجمه ترگمان]دلم برات تنگ شده بود و هنوز نرفته بودم
[ترجمه گوگل]خیلی زود از دست شما خیلی ممنونم و حتی هنوز هم ندیدم!
10. Word can say so little when someone cares so much.
[ترجمه ترگمان]وقتی یه نفر به این چیزا اهمیت میده می تونه خیلی کم حرف بزنه
[ترجمه گوگل]ورد می تواند کمی زمانی که کسی به آن توجه زیادی می کند بگوید
11. I've thought about it so much, but even now I can't believe how lucky I was to survive the accident.
[ترجمه ترگمان]در این مورد خیلی فکر کرده ام، اما حتی حالا هم نمی توانم باور کنم که چقدر خوش شانس بودم که از تصادف نجات پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من در مورد آن بسیار فکر، اما حتی در حال حاضر من نمی توانم باور کنم که چگونه خوش شانس من بود برای زنده ماندن در حادثه
12. So much of what's on TV is pure dross.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از چیزی که در تلویزیون وجود دارد، طلای خالص است
[ترجمه گوگل]خیلی از آنچه در تلویزیون است، خالص خالص است
13. It's so much easier running downhill!
[ترجمه ترگمان]از تپه پایین رفتن خیلی راحت تره!
[ترجمه گوگل]این بسیار آسان تر در حال اجرا در سراشیبی است!
14. I see so much better with my new glasses!
[ترجمه ترگمان]! من با عینک جدیدم خیلی حالم بهتر شده
[ترجمه گوگل]من با عینک های جدید خیلی بهتر می بینم!
15. Stop rocking the chair;you are making so much noise.
[ترجمه ترگمان] صندلی رو تکون نده تو خیلی سر و صدا می کنی
[ترجمه گوگل]توقف چرخش صندلی؛ شما سر و صدایی زیادی می کنید