کلمه جو
صفحه اصلی

contrarian


(سرمایه گذاری در بورس سهام) خلاف گرای (کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می کند - مثلا سهام شرکتی را می خرد که همه از آن رو گردانند)

انگلیسی به فارسی

(سرمایه‌گذاری در بورس سهام) خلاف‌گرای (کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می‌کند - برای مثال سهام شرکتی را می‌خرد که همه از آن رو گردانند)


انگلیسی به انگلیسی

• opposer, one who objects to the majority opinion

جملات نمونه

1. He is by nature a contrarian.
[ترجمه شاطلا] او ذاتا فردی مخالفت کننده است.
[ترجمه ترگمان]او ذاتا آدم contrarian است
[ترجمه گوگل]او طبیعتی استدلالی است

2. An avowed contrarian, Carr, like Groucho Marx, seems to be suspicious of any group that would claim him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کار، مانند Groucho مارکس، به هر گروهی که ادعا می کند مشکوک است، مشکوک است
[ترجمه گوگل]کارگر، نظیر گروچو مارکس، متقاعد شده است، به نظر می رسد از هر گروهی که او را ادعا می کند، مشکوک است

3. A long-sighted contrarian might now dump equities for buildings.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که contrarian طولانی در حال حاضر در حال dump برای ساختمان ها باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ممکن است یک نظریه طولانی مدت، سرمایه گذاری برای ساختمان ها را تخلیه کند

4. If you think the contrarian suggestions sound like so much hogwash, consider this.
[ترجمه ترگمان]اگر شما فکر می کنید که پیشنهادها contrarian خیلی شبیه هم هستند، این را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید پیشنهادات مخالف مانند خیلی چیزهای دیگر، این را در نظر بگیرید

5. The groundswell of contrarians desperate to make a case for the Pittsburgh Steelers on Sunday has not yet gathered.
[ترجمه ترگمان]The of در تلاش برای گرفتن یک پرونده برای تیم پیتزبورگ در روز یکشنبه، هنوز هم جمع نشده است
[ترجمه گوگل]محوطه های مخالفان ناامید شده اند تا یک مورد برای پایتسبرگ Steelers در یکشنبه هنوز جمع نشده است

6. Lately, Street has been no place a contrarian investor seeking to do battle with the bears.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، خیابان هیچ جایی برای سرمایه گذار contrarian که به دنبال نبرد با خرس ها است، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به تازگی، خیابان هیچ جایی برای سرمایه گذار منصفانه ای نداشت که بخواهد با خرس ها نبرد کند

7. Also important a contrarian bent, a confidence to go against the prevailing trend.
[ترجمه ترگمان]هم چنین یک contrarian مصمم است که به روند حاکم بر می گردد
[ترجمه گوگل]همچنین مهم است که خیلی مخالف، اعتماد به نفس در مقابل روند غالب قرار گیرد

8. Meanwhile, value contrarian strategy research will also provide powerful proof to market semi - strong efficiency study.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، تحقیقات استراتژی contrarian نیز مدرک محکمی برای مطالعه بهره وری semi بازار ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]در همین حال، تحقیقات استراتژی متضاد ارزش نیز اثبات قدرتمند برای مطالعه بازار کار نیمه قیمتی است

9. At market extremes, it is a wonderful contrarian indicatormagnetic south,'pointing inexactly the wrong direction.
[ترجمه ترگمان]در حد افراط در بازار، آن یک contrarian شگفت انگیز در جنوب است که به مسیر نادرست اشاره می کند
[ترجمه گوگل]در حد شدت بازار، این یک شاخص فوق العاده منفرد است که در جنوب قرار دارد

10. The result shows that long - term contrarian investment strategy can excess earnings for the investors.
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که استراتژی سرمایه گذاری دراز مدت می تواند درآمد اضافی برای سرمایه گذاران داشته باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که استراتژی سرمایه گذاری دراز مدت می تواند درآمد اضافی برای سرمایه گذاران باشد

11. The Contrarian Strategy implies buying the "value stock" which is priced too low and selling the "glamour stock" which is priced too high.
[ترجمه ترگمان]استراتژی Contrarian به خریدن \"سهام ارزش\" که بسیار پایین است و فروش سهام \"زرق و برق\" که خیلی بالا قیمت گذاری می شود، اشاره دارد
[ترجمه گوگل]استراتژی Contrarian استنتاج خرید 'سهام ارزش' است که قیمت بسیار پایین است و فروش سهام 'زرق و برق' است که قیمت بیش از حد بالا است

12. Investors with a contrarian bent are starting to tot up reasons to consider Europe now.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران با گرایش contrarian شروع به ترک تحصیل می کنند تا اروپا را در حال حاضر در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران با خستگی متضاد شروع به ایجاد دلایل در نظر گرفتن اروپا در حال حاضر

13. Moreover, the profit of contrarian strategies is significantly improved when the mean-standard deviation ratio optimization allocation is used.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سود راهبردهای contrarian به طور قابل توجهی بهبود می یابد هنگامی که نسبت انحراف معیار میانگین انحراف استفاده می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سود استراتژی های متضاد به طور قابل توجهی بهبود یافته است، زمانی که استفاده از تخصیص بهینه سازی نسبت انحراف معیار استاندارد استفاده می شود

14. That, after all, is what being a contrarian means.
[ترجمه ترگمان]پس از همه این ها، معنی contrarian این است که
[ترجمه گوگل]به هر حال، این چیزی است که به معنای مخالف است

15. It relies on secondary market average support force contrarian upside, look more carefully.
[ترجمه ترگمان]آن به طور متوسط بر روی سطح پشتیبانی متوسط بازار تکیه دارد که وارونه جلوه می کند و با دقت بیشتری به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]آن را به ثبات بازار ثانویه متکی بر حمایت از نیروهای متعارف، نگاه دقیق تر

پیشنهاد کاربران

خلاف نظر عام، استثنائی

کسی که در زندگی برخلاف جریان شنا میکند

مخالف

پادنویس

خلاف گرایی ( کسی که برخلاف روند بازار خرید و فروش می کند - مثلا سهام شرکتی را می خرد که همه از آن رو گردانند )

خلاف اندیش ( ـی ) ، خلاف گرا ( یی )

سنت شکن

متضاد اندیش

مخالف خوان، ساز مخالف زن


کلمات دیگر: