کلمه جو
صفحه اصلی

act out


(روان پزشکی) تخلیه ی هیجانی کردن، برون ریزی، کنش نمایی

انگلیسی به فارسی

قسمتی از بازی، معما یا فعالیت را اجرا کردن


یک نقشه‌ی خیالی را در واقعیت به اجرا دراوردن


بیان کردن احساسات کسی از طریق حرکات مخرب


بیان کردن ایده‌ها یا آرزوها بیشتر از طریق حرکات نسبت به کلمات


عمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act a part; pretend to be; play a certain role

مترادف و متضاد

Perform a scene from a play


Perform a fantasy in reality


Express one's feelings through disruptive actions


Express ideas or desires through actions rather than words


جملات نمونه

1. The children started to act out the whole incident.
[ترجمه ترگمان]بچه ها شروع به بیرون رفتن از کل ماجرا کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها شروع به نابودی تمام حادثه کردند

2. Children can act out their fantasies in a secure environment.
[ترجمه Mahi] کودکان می توانند فانتزی های خود را در یک محیط امن به عرصه ظهور برسانند.
[ترجمه مهتاب] کودکان میتوانند فانتزی های خود را در یک محیط امن بروز دهند
[ترجمه مینا] کودکان میتوانند تصورات خود را در یک محیط امن بروز دهند
[ترجمه ترگمان]کودکان می توانند فانتزی های خود را در یک محیط امن انجام دهند
[ترجمه گوگل]کودکان می توانند تصورات خود را در یک محیط امن انجام دهند

3. He tried to act out a story that he had read.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد داستانی را که خوانده بود بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد داستانی را که خواند، انجام دهد

4. Can you act out this scene without referring to the text?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید این صحنه را بدون اشاره به متن اجرا کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این صحنه را بدون اشاره به متن انجام دهید؟

5. These teenagers are likely to act out their distress by running away.
[ترجمه ترگمان]این نوجوانان احتمالا با فرار از بین می روند
[ترجمه گوگل]این نوجوانان احتمالا با فرار از فعالیت خود، دچار اضطراب خواهند شد

6. Many a mother tries to act out her unrealized dreams through her daughter.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مادران سعی می کنند رویاهای تحقق نیافته خود را از طریق دختر خود انجام دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مادرها سعی می کنند از طریق دخترش رویاهای بی روحی خود را انجام دهند

7. I used to come home and act out the movie for the kids.
[ترجمه ترگمان]من به خانه می آمدم و برای بچه ها فیلم بازی می کردم
[ترجمه گوگل]من به خانه برگشتم و فیلم را برای بچه ها اجرا می کنم

8. Let's act out the story of the three bears once more.
[ترجمه ترگمان]بیا داستان سه خرس را یک بار دیگر شروع کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید یک بار دیگر داستان سه خرس را اجرا کنیم

9. Through play, children act out in miniature the dramas of adult life.
[ترجمه ترگمان]از طریق نمایش، کودکان در نقش کوچکی از درام های زندگی بزرگسالی دست به عمل می زنند
[ترجمه گوگل]کودکان از طریق بازی، کودکان و نوجوانان دراماتریسم بزرگسالان را اجرا می کنند

10. He tried to act out his beliefs all his life.
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد تا تمام زندگیش رو به کار بندازه
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا تمام عمر خود را از باورهایش بیرون کند

11. Get pairs of students to act out the dialogue in front of the class.
[ترجمه ترگمان]از دانش آموزان بخواهید که گفتگو را جلوی کلاس انجام دهند
[ترجمه گوگل]جفت دانش آموزان را برای انجام گفت و شنود در مقابل کلاس، به دست آورید

12. When we feel resentment or act out of a sense of duty it can sometimes be seen and felt by the person concerned.
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس انزجار می کنیم و یا احساس وظیفه می کنیم، گاهی اوقات می توان آن را دید و توسط فرد مورد نظر احساس شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که احساس غرور می کنیم یا احساس غرور می کنیم، گاهی اوقات شخص موردنظر آن را می بینیم و احساس می کنیم

13. They act out roles and techniques under the watchful eye of their instructors.
[ترجمه ترگمان]آن ها نقش ها و تکنیک های زیر نظر مربیان خود را اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها نقش ها و تکنیک های تحت نظارت مربیان خود را اجرا می کنند

14. It was easier to act out the cormorant fishing.
[ترجمه ترگمان]برای شکار مرغ ماهی خوار راحت تر بود
[ترجمه گوگل]ماهیگیری باقلا سبز را آسان تر انجام داد

15. In the Nursery the children can act out their fantasies or fears in the privacy of the house corner.
[ترجمه ترگمان]در پرورشگاه کودکان می توانند fantasies یا ترس خود را در حریم خصوصی خانه انجام دهند
[ترجمه گوگل]کودکان در مهد کودک میتوانند فانتزی یا ترس خود را در حریم خصوصی گوشه خانه انجام دهند

پیشنهاد کاربران

عمل کردن, توصیف کردن با کلمات و دست

به صورت نمایش اجراکردن
به نمایش گذاشتن

با ایما و اشاره چیزی را بیان کردن

بروز کردن

انجام دادن کاری درحالیکه ناراحت و عصبی هستیم و اغلب به آن اگاهی نداریم.
o behave badly because you are unhappy or upset, often in ways that you are not aware of:

These kids act out because their lives are a mess.

چیزی شبیه به پانتومیم

ادا در آوردن

بد رفتاری کردن

افراط کردن در کاری یا از حد خارج شدن

بد خلقی کردن
I don't like it when my niece acts out and screams just to get an ice - cream.
این را دوست ندارم وقتی که برادر زادم بدخلقی میکند و جیق میزند برای گرفتن بستنی

تخلیه کردن احساسات و هیجانات
بازسازی کردن ( یک موقعیت ) ، نمایش دادن ( یک شرایط خاص )

تقلید کردن


در عمل پیاده کردن

پیاده کردن - به اجرا در آوردن

ابراز و نشان دادن آنچه که در ذهن شخص هست با رفتاری آشکار حتا اگر برخلاف هنجارها و نرمهای جامعه باشد

زبان بدن
به نظرم معادل خوبی باشه

act out the role
ایفای نقش

بداخلاقی کردن

act out a scene from a play

acting out برون ریزی ( در روان شناسی )

به تصویر کشیدن

باز آفرینی کردن


کلمات دیگر: